Colors by :Halsey
)خب لوكو دومادش كرديم از اين به بعد شوك موك زيد ميشه بابا اعلام حضور كنيد خب)
لوك
-حس خوبي دارم نميدونم شايد يه حس غرور
سارا سرش پايين بود بي سرو صدا توي ماشين كنارم نشسته بود و پايينو نگاه ميكرد.پشت چراغ قرمز ايستاديم . فرصت خوبي بود . دستمو سمت صورتش بردمو چرخوندمش سمت خودم . از خجالت گونه هاش صورتي شده بود و لباش به خاطر جويده شدن زياد قرمز بود .
اوه خداي من چقدر خجالتيه .
- hey babe now your mine and I'm yours why are you looking like this? I dont now may be ...
-no .im not shay
She completed my sentence.
-im just a littel bit ...oh my. Im just surprised.
)الكي مثلا من داستانم خارجيه)-خب .
-و گيجم.
-چطور مگه؟
-نميدونم حتي خودمم نميفهمم چرا؟هري
خب اون دوتا رومءو و ژوليتو گذاشتم به حال خودشون . جدا ديوونن. از اون روانيا كه بگذريم منو مامان امشبو ميتونميم بدون مزاحم مثه يه مادر پسر بگذرونيم.........
-پرواز ٥٩٤به مقصد نيو يورك در حال حركت است .از مسافرين عزيز خواهش منديم كه به پلن فرم هاي ٦،٨ و٩ بروند.
نا شناس
امروز دوباره من خودم شدم . يه تعطيلات يهويي به شهرخاطرات عاليه.نيو يورك دارم ميام.
.............
سلام خوبين؟
من كه رو به موتم.
با بت ديركرد هم ببخشيد كلي كار و امتحان داشتم .
دوستتون دارم اميدوارم خوشتون بياد.
جيران
YOU ARE READING
Death wish
Fanfiction- ميشه دستاتو بگيرم خيلي سرده -باشه داداش كوچولو ----------------- اي كاش هنوز تموم مشكلمون بي خونه بودن تو سرماي زمستون بود نه غرق شدن تو فساد ، نه رقابت سر عشق. منو ببخش شايد اين اخرين جرعه ي اين زندگيم باشه .