"جوزف "
بلند داد زدمو به دور و برم نگاه کردم
ساشا بهم یه ادرس داد و گفت که جوزف اینجاست
خب اینجا .... اینجا تقریبن نزدیکه دریاعه و اونوره جزیرستکم پیش میاد که ادم بیاد اینجا
" جوزف "
بازم داد زدمو دره یه اتاقو باز کردم
" جوزفففففف "
این دفعه جیغ زدم و بعد از یکم راه رفتنو پیدا نکردنه اون تثمیم گرفتم دوباره جیغ بزنم"جوز ..."
وقتی اونو دیدم که رو صندلی رو به روی شومینه نشسته و هیچی نمیگه بقیه حرفمو خوردم
رفتم دست به کمر جلوش وایسادم و گفتم
" سلاااام؟؟؟ مگه نمیشنوی؟ هزار ساعته دارم صدات میکنم "اون چشاشو چرخوندو گفت
" معلومه که صداتو شنیدم ماریا ... فک کنم کله کورسیکا صداتو شنیدن "
به خاطره این که بهم گفت ماریا اخم کردماون دلیله اخممو فهمید و گفت
" خبرا زود میرسه ماریا "
بازم با اخم بهش نگاه کردم
به خاطره اخمم لبخند زدو گفت
" دلم واست تنگ شده بود عشقم"
همونطور که اخم کرده بودم یه لبخنده بزرگ زده بودم سریع رفتم بغلش کردماون لبمو بوسید و من محکم زدم رو بازوش و گفتم
" هی من الان دوست پسر دارم "
" خب؟؟؟ "
" خب ... یعنی تو نباید دیگه منو ببوسی "
" واسم مهم نیست من همیشه اینکارو میکنم عشقم"بعدم به صندلی اشاره کرد که بشینم
نشستم و اونم اومد کنارم نشست
" واسه چی اومدی اینجا عشقم؟"
شونه هامو انداختم بابا و گفتم
" هیچی جز چند تا سوال "" میشنوم عشقم"
یکم تو جام تکون خوردم و اروم گفتم
" سوفیا پیشه توعه ؟؟"
" سوفیا؟؟ "
سرمو تکون دادمو اون اسمه سوفیا رو پیشه خودش تکرار کرد ...
" سوفیا ...... سوفیا .... سوفیا ..... سوفیا .... اها سوفیا "رو به من بشکن زدو من چشامو چرخوندمو گفتم
" خواهش میکنم جوزفین ... من ماریم یادت که نرفته ؟"
" خب راستش تو دیگه ماری نیستی .. ماریایی عشقم "
" هر چی "اون نیشخند زدو گفت
" پس ... از جزییات میگذریم "
سرمو تکون دادم و اون ادامه داد
" ساشا کاره اشتباهی کرد که به جایه خودش عشقمو فرستاد ... اصن چرا این کارو کرد ؟؟"بعدم نیشخند زدو گفت
" بهش بگو تا خودش نیاد از سوفیا خبری نیست عشقم"
"جوزفییییین "
من با حرص گفتمو اون خندید" میشه دست از این کارات برداری؟؟ ساشا دوسته منه ... از طرفیم تو هم دوسته منی و ادم بده ی داستانی و اون ادم خوبه و من نمیدونم باید طرفداری کدومتونو بکنم پس ازت خواهش میکنم که دست از این کارات برداری "
اون ابروهاشو داد بالا و گفت
" من ادم بده ام عشقم؟؟"
" فک کنم "
" مثل این که خانومه سول اون زمانو که خودشون ادم بده بودنو یادشون نیست ... در ضمن من کاری با اون خواهره کله شقش ندارم .... استفن میخواد باهاش صحبت کنه"
YOU ARE READING
different worlds
Random_ما خیلی شبیه به همیم ... ولی یکم که دقت کنی میبینی ما متفاوت ترین ادمایه رویه زمین هستیم دوتا ادم با دوتا دنیای متفاوت!