این تصمیم اشتباهه و من اینو هزاران بار به فلورا گفتم ولی گوش نمیده
از بحث کردن با اون خسته شده بودم
خودمو انداختم رو مبل و با عصبانیت گفتم
" هر غلطی دوست داری بکن ... "" هی مگه چی میشه؟؟؟ هری اینجاست ... پس چرا نایل نباید باشه؟؟؟"
" نمیدونم ... فکره خوبی نیست "اون هیچی نگفتو زل زد به گوشیش بعد از چند دقیقه گفت
" دیگه واسه مخالفت خیلی دیره ... اون الان اینجاست "
" وات دفاک؟؟؟"
فلورا بدون توجه به حرفم به گوشیش نگاه کردو ادامه داد" اوه ... فک نکنم از شنیدنه این خوشحال شی ولی رابرت هم اینجاست "
چشامو گشاد کردم و یه صدایه عجیب از خودم در اوردم
فلورا برگشت با تعجب به من نگاه کرد و گفت
" اون دیگه چی بود؟"" تو فعلن خفه شو "
اون شونه هاشو انداخت بالا و گفت
" من میرم استقباله نایلر ... عوضی "
انگشته فاکمو بهش نشون دادم و اون اروم گفت
" بکن تو کونت "من چشامو ریز کردمو انگشته فاکمو صاف تر کردم
در اخر اون چشاشو چرخوندو رفت سمته دره وردودی و بعد از چند ثانیه شرشو کم کرد !امروز از همون اولش گند شروع شد
یعنی از وقتی که بچه و لیام رفتن بیرون
اون بچه یه موجوده اضافست که من دوست دارم بکشمش اما نمیتونم
بعد از اون الیزابت و کرولاین رفتن شنا و ساشا رفت که با اون استفنه کیری حرف بزنه ... و خب تنها کسی که میتونم بگم از رفتنش خوشحالم هریه ... خوشبختانه رفت پیشه ایان تا یه کارایی رو انجام بدنفلورا هم که ... اه اون فقط بلده بره رو مخه من واسه همین راجع بهش حرف نزنم بهتره
من تو خونه تنهایه تنهام ...
و خب دلیلی نمیبینم که جوزفو دعوت نکنم اینجا ...*******
درو پشتش بستو اومد سمته من و منو بوسید
" تو جدن باید دست از این کار برداری"
من با جدیت گفتم هر چند که خودمم میدونم که نمیخوام دست از این کارش برداره" کدوم کار عشقم؟ این؟ "
جوزف گفتو دوباره منو بوسید
" اره جوزفین ... "
اون لبخند زدو کناره من نشست رو مبلو گفت" رابطت با جیمزی چه طوره؟"
اه کشیدمو گفتم
" لیام؟؟ خب ... خوبه "
بعدم ادامه دادم
" و این که فک نکن من قراره راجع به این با تو صحبت کنم "بهم نزدیک تر شدو دستشو گذاشت رو پام
" و اونوقت چرا؟؟؟"
" چون که نمیشه "
دستشو زدم کنارو گفتم
" جوزفین باور کن اگه من با لیام نبودم میتونستیم یکم شیطونی کنیم ولی از این دعواهایه مسخره سره سکسایه من با لیام خسته شدم "" اوه عشقم ....من نمیخواستم کاری کنم چرا تو همچین فکری کردی؟؟؟؟؟"
اون گفتو زد زیره خنده
چشامو گرد کردمو گفتم
" چون که ... چون که منم منظورم کاره خاصی نبود من گفتم شیطونی و منظورم از شیطونی به هم ریختنه خونه بود"
YOU ARE READING
different worlds
Random_ما خیلی شبیه به همیم ... ولی یکم که دقت کنی میبینی ما متفاوت ترین ادمایه رویه زمین هستیم دوتا ادم با دوتا دنیای متفاوت!