ليام روي صندليش نشسته بود و یه پوزخند روی لبهاش بود درحالیکه پسر مو فرفری آشنا رو که با نگرانی اطراف اتاق رو نگاه میکرد، دید میزد. ليام بالاخره وارد ذهن پسر جوونتر شده بود و حالا میتونست اونو روی انگشتاش بچرخونه. میبینید، هري همیشه خیلی راحت بازیچه ميشه. تنها كاري كه باید انجام میدادین اين بود كه کاری کنید احساس كنه داره با ارزشترین چیزش رو از دست میده. كسي كه عاشقش بود. لیام با دقت زین رو نگاه کرد. اون کاملا یه پسر خوشگل و به احتمال زیاد فاک خوبی هم بود. ليام به فكر خودش نيشخند زد و وقتي كه داشت زين رو ميپاييد سرشو كج كرد.
"هري چيزي نيست"
زين نرم زمزمه كرد، دستش رو آروم روي بازوي هري بالا و پايين میكرد. ليام چشماشو روي اون دوتا باريک و اخم كرد. هري هيچوقت نميذاره كسي لمسش کنه. ليام اینو به یادآورد و اون دوتا رو نگاه كرد. وقتي كه اون داشت نگاه ميكرد به نظر ميرسيد كه كه لمس هاي زين باعث شد پسر مو فرفري تقريبا آروم بشه؟چشم هاي ليام گشاد شدن و نيشخند زد وقتي كه متوجه همه چيز شد. هري داشت زين رو اغوا ميكرد يا حتی شاید برعکس.
"غذاتو بخور مرد."
كاي(همون نایل) وقتي پيش ليام نشست زمزمه کرد و به غذاش خیره شد. ليام با تكون دادن سرش سلام داد و چشماشو روی زين نگه داشت.
"چيكار داري ميكني رفيق؟"
لحجه ي ايرلندي كاي سوال پرسيد، دستشو جلوي صورت ليام تكون داد.
"فاک آف كاي."
ليام دست كاي رو محكم و با عصبانيت از جلوی صورتش هل داد. كاي اخم كرد و به صندليش تكيه داد.
"ببخشيد."
اون زمزمه كرد و چشماشو چرخوند.
"فكر ميكني تا حالا همديگرو به فاک دادن؟"
ليام پرسيد و ابروهاشو بالا داد تا به كاي نگاه كنه. يه خنده بلند از دهن نايل بيرون اومد قبل از اينكه جلو دهنشو بگيره و ابروهاشو بالا بده.
"چي؟"
"زين و هري. فكر ميكني تا حالا سكس داشتن؟"
ليام دوباره پرسيد. كاي شونشو يه ذره بالا داد و وقتي كه زنگ تموم شدن نهار به صدا دراومد وا رفت. ليام و كاي وايستادن و ميزشونو تميز كردن، چشماي لیام يه لحظه هم زين رو ول نكرد. سوالهای زیادی داشتن توی ذهنش مانور میدادن. زين تاپه يا باتم؟ چقدر بزرگ بود؟ التماس میكنه؟ ليام سريع سرشو تكون داد و متوجه شد كه زين رفته، دستاي زين شونه ي هري رو ول كرد وقتي كه آروم وارد دستشويي شد.
"برميگردم!"
ليام زمزمه كرد و آروم دوید، دَرِ دستشويي رو باز كرد و دید زين با انگشتهای لرزون داره موهاي سياه مدل Raven اش رو حالت میده. ليام کنارش وایستاد و از توي آينه بهش لبخند زد.
"ليام؟"
زين گفت، صداش کاملا شوکه به نظر میومد. ليام لبخند زد و ابروشو بالا داد.
"سلام زين."
اون نيشخند زد و صورتشو به سمت زين برگردوند.
"چه خبر؟"
زين با خجالت پرسيد و آروم لبخند زد.
"چيز زيادي نيست بيب."
بيام تقريبا با معصوميت جواب داد. زین به سختی آب دهنش رو قورت داد، این نشون میداد که چقدر مضطرب بود.
"تو نگرانی زين؟"
ليام آروم غريد و يه قدم كوچيک به سمت پسر كوتاه تر برداشت. چشماي زين درشت شد وقتي كه پشتش آروم به ديوار سرد برخورد كرد.
"ن-نه."
زین موفق شد با صدای لرزونش اینو بگه. ليام پوزخند زد و چشماشو چرخوند.
"بهم دروغ نگو زين."
ليام معصومانه لبخند زد.
"خب زين، بین تو و هري چه خبره؟"
ليام سوال پرسيد، بند انگشتاش گونه ي زينو لمس كردن.
"درمورد منو هري چ-چی؟"
زين زمزمه كرد و آب دهنشو دوباره به سختي قورت داد.
"با همديگهاین؟"
ليام پرسيد، دندوناش لب پايينشو گاز گرفتن. زين سرشو تكون داد و چشماشو روي ليام نگه داشت.
"خوبه، چون الان ميتونم اينكارو بكنم."
اون نيشخند زد و زين رو کشید طرف خودش، لبهاي خودشو روي لب هاي زين فشار داد. بدنش رو به زور به بدن زين فشار ميداد، كه باعث شد لبهاي پسر برنزه از هم جدا بشن. ليام نيشخند زد و زبونش رو توی دهن زین فرو کرد و با خشم روي زبون اون ميمالوند. زين زمزمه كرد وقتي احساس كرد ليام ديكشو با حالت طاقت فرسا و آرومی به مال اون ميزنه.
"هي زين حالت خ-"
صداي آشنای هري حرف زد و آروم متوقف شد وقتی چشماش به ليام افتاد. ليام كنار رفت و به هري نگاه كرد، يه نيشخند روي لبهاش نشست وقتي قلب شكسته ي هري رو ديد.
"هري قول ميدم این اونجوري نيست كه به نظ-"
زين شروع به حرف زدن كرد.
"خفه شو..."
هري زمزمه كرد و سرشو تكون داد.
"هري خواهش ميكنم ."
زين دوباره زمزمه كرد، هري سرشو تكون داد و سریع از دستشویی بیرون رفت و تا اتاقش دوييد.
************************************
زين خيلي مظلومه 😐
بقيه جاها خيلي سگه 😐
خو كاي(نايل) اومد :")
راستي اولد هري مبارك 😐 اصلام دير نشده 😐
ليام خيلي بيشعوره 😐 همه جاها مريم مقدسه اينجا ماستكش داستان 😐
سوالم ندارم 😐
بعد فرا رسيدن البوم هري رو تبريك عرض ميكنم 😐 اين جمله ايي كه پايين نوشتم كره ايي هس و يعني منتظر باش خودش مياد 😐
باي 😐자신을 칭찬 기다립니다💙💦👐🏻☕️😌
YOU ARE READING
Mental || Zarry | Complete
Fanfiction" من ديوونه نيستم .. من فقط زياد عصبى ميشم " ( Zarry Stylik AU ) [ Persian Translation] copyright © 2014 all rights reserved, kryptomike