تهیونگ به جیمین قول میده. شبها میگذرن، روزها از راه میرسن. باد میوزه، قولها شکسته میشن و فصلها عوض میشن؛ تابستون، پاییز، زمستون، زمستون، زمستون. و برف همیشه موندگاره. تهیونگِ من، تو میتونی قولی بدی که شکسته نشه، آفتابی که خاموش نشه، شبی که از راه نرسه؟ میتونی برفها رو آب کنی؟ میتونی بهار رو صدا کنی؟ برای من، برای ما؟ |ویمین - یونمین - یونسئوک| |فلاف - انگست| BTS VMIN FANFICTION copyright © 2019 teara , Yeg 9.12.19 Trigger warning! Major character death.