پارت 12: حق‌السکوت گرفتن از شیطان

556 60 279
                                    


" آخخخخ"

سباستین برای بار بیست و دوم خط‌کش را کفِ دستِ سشیل فرود می‌آورد.
"آییی درد دارههه."

چشم‌هایش را محکم به هم می‌فشارد‌. نباید گریه‌ کند. نباید...

" حتی اگه درد داره حق نداری بگی! هیچوقت نشون نده که ضعف داری. کافیه بفهمن ضعیفی اونوقت میشی هدفِ شماره یکشون! میخوای زنده بمونی یا نه؟"

خط‌کش بالا میرود و شدیدتر فرود می‌آید. سشیل لبش را گاز میگیرد و صدایش را خفه می‌کند.

"حالا بهتر شد. دیگه تمامِ چیزایی که باید در مورد عمارت، خاندان فانتوم‌هایو، وظایفت و رفتارِ صحیح بدونی رو بهت گفتم. همه رو خوب به خاطر سپردی؟"

سشیل به سرعت دست‌هایش را پشتش قایم کرده، لبخندی ساختگی تحویل او می‌دهد.

" ا...البته!"

سباستین گوشش را می‌پیچاند.

"رقت‌انگیزی!"

"آییی چراااا؟؟ گفتم که یاد گرفتممم. دیگه حواسم هست‌. به هیچ وجه پاپا رو شرمنده نمیکنممم... هاناشتهههه¹"
_______
1. Hanashite: ولم کن
______

شیطان محکم‌تر گوشش را می‌پیچاند. دلش میخواست تنبیهش کند. به هربهانه‌ای... آن چهره باید تنبیه می‌شد! اگر نمی‌توانست صاحبِ واقعیِ آن چهره را تنبیه کند باید بدلش را عذاب می‌داد. به هر نحوی!

" مهم ترین علتِ بودنت اینجا؟"

سشیل با یادآوریِ کلماتِ شیطان، دست از پیچش و تلاش برمی‌دارد. دیگر درد فیزیکی نسبت به دردی که در سینه‌اش داشت،  بی‌اهمیت به نظر می‌رسید.

سرش را به زیر انداخته، زیر‌لب زمزمه می‌کند.

" زمانایی که خطر پاپا رو تهدید می‌کنه، من جاشو پر می‌کنم."

"و؟"

"باید همیشه آماده باشم که جونم رو برای پاپا فدا کنم."

"پس؟"

"کسی نباید بفهمه من وجود دارم. من فقط یه سایه‌ام..."

گوشش را ول می‌کند.

" درسته. تو فقط یه سایه‌ای! چهره‌ات قراره خیلی به کارمون بیاد. هروقت بوچّان هدفِ بقیه قرار بگیره، تو جاشو پر میکنی! برای همینم خیلی مهمه که تک تک رفتاراشون رو به خاطر بسپاری و دقیق مثل ایشون عمل کنی! پس قدم اول اینه که هرچی بوچّان میدونه، تو هم بدونی!"

" واکاتِّرو²..."

_________
2. Wakatteru: میدونم
_________

"خوشبختانه خیلی از درسا رو از زمانی که توی ذهنِ بوچان بودی بلدی. بیشتر دانش و خاطراتت بهت برگردونده شد، درسته؟"

سشیل ناخودآگاه پوزخند میزند.

" با اون بوسه؟ البته. اگه چیزی از باقیِ خاطراتم هنوز توی معدتونه، خوشحال میشم پس بگیرمش. البته اگه تا الان هضم نشده باشه!"

ماجراهای من و بوچّانOù les histoires vivent. Découvrez maintenant