شیل میدانست که فرار فایدهای ندارد. هرچه باشد طرف مقابلش شیطانی مانند سباستین بود. خدمتکارهایش در مقابلِ او هیچ شانسی نداشتند.
" کلود فاستوس، تو مسئولِ این خرابکاریای؟"
به اطراف اتاق اشاره میکند.
" آلویس ترنسی¹ بهت دستور داده این افتضاح رو به بار بیاری؟ منظورت از اینکه اومدی منو با خودت ببری چیه؟"
کلود به سوالهای شیل کاملا بیتوجه است.
با قدمهایی بلند و با وقار جلو میآید و یک دستش را پشت شیل میگذارد.
" چیکار میکنی؟؟"
بدون اینکه جوابی بدهد، فقط با لبخند به او خیره میشود. دست دیگرش را در دست میگیرد.
" موزیک لطفا ! "
صدای موسیقی از ناکجا شروع به نواختن میشود.
شیل سردرگم به اطراف نگاه میکند تا منبع را پیدا کند اما موفق نمیشود. سعی دارد خود را از او جدا کند.
" اینجا چه خبره؟ ولم کن! "
" وقته رقصیدنه دانّاساما. "
شروع به حرکتی دایرهوار میکنند. شیل ناخواسته همراهِ او میرقصد.
" بهتره دست از تلاش بردارید و ازین لحظات لذت ببرید. "
شیل پوزخندی صدادار میزند.
" تو حسابی داری لذت میبری، نه؟ نگو که تمام این راه رو اومدی و این افتضاح رو به بار آوردی که با من برقصی؟ "
کلود با فشار دستش، او را به خود نزدیکتر میکند.
" از اول قصدم رقصیدن نبود، اما شما رو که دیدم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم. باید من رو عفو کنید."
سرش را پایین میآورد و موهای شیل را عمیقا بو میکشد.
"آه... دیوونهکنندست! به همون شیرینیِ قبله..."
"تو... تو داری چه غلطی میکنی؟"
کلود باز هم به پشتش فشار میآورد. سرعتِ چرخش زیادتر میشود.
"بس کن... حالم داره خراب میشه..."
سرعتِ نواختن موسیقی بالا میرود. فشارِ دستان کلود بیشتر میشود.
شیل حس میکرد که دیگر پاهایش را حس نمیکند و درحال پرواز است.
در همینحال میتوانست صورتِ کلود را که در موهایش فرو رفته بود، حس کند.
BINABASA MO ANG
ماجراهای من و بوچّان
Fanfiction🖤فن فیکی متفاوت از انیمه خادم سیاه:)♡ 🖤رده سنی: +17 🖤ژانرها: شیاطین و شینیگامیای هات(والا که ژانره!) عاشقانه، کمدی، کمی ترسناک، فانتزی، اکشن، شوننآی، رازآلود، درام 🖤کاراکترها: تقریبا همه هستن:) حداقل لازمه دو تا فصل اولو دیده باشین. ولی هرچی ا...