#20

681 140 70
                                    

زین تقریبا داد زد : چی؟

لیام کمی مردد به پسر نگاه کرد . الیزابت کنارش نشسته بود و از شیک توت فرنگیش لذت میبرد : به نظرم خیلی خلاقانس.

زین به فکر فرو رفت : خب... آره به نظر خوب میاد...ولی‌عجیب ...

لیام سر تکون داد و دفترش رو باز کرد : پس ما الان به جای لیست آرزو لیست پیشنهاد داریم .‌اینکارا رو انجام میدیم اگه حال کردی بعد میره تو لیست آرزو. با این فرق که اول انجامش میدی بعد میذاریش تو لیست .

زین سر کج کرد : یکم زیادی عجیب غریبه. چجوری به این نتیجه رسیدی.

لیام شرمنده خندید : کل دیشب و درگیر بودم.

خودکارش‌ رو به دست گرفت : خب ... بیاید همه فکرامونو بگیم ...

الیزابت به حرف اومد : مثلا امتحان کردن غذا های خارجی ‌؟

زین نظر داد : گواهینامه ‌‌‌... همیشه میخواستم بگیرم...

لیام در حالی که یادداشت میکرد سر تکون داد : دیگه چی ؟

الیزابت به میز تکیه داد : مو رنگ کردن ؟

لیام نوشت . و بعد بدون اینکه سرش رو بالا بیاره پرسید : ایده جالبیه . ولی چرا داریم اینکارو میکنیم ؟

زین آیس آمریکانوش رو از رو میز برداشت: میخوام قبل از مرگم حتما این لیست و به انجام برسونم .

لیام به الیزابت نگاه کرد و بعد نگاه گیجش رو روی چهره زین نگه داشت : خب ... پس عجله ای نیست ...

زین پوزخند زد: چرا عجله ای نیست ؟ تو میدونی من کی میمیرم ؟‌ فردا یا پس فردا ؟

لیام شوکه شد : نه ... من ... منظورم...

ساکت شد . حقیقت این بود که مرگ هیچ وقت خبر نمیداد و انگار لیام برای مدتی این رو فراموش کرده بود. انگار چشمهاش باز شد و به یاد آورد که هر لحظه امکان داره همه چیز براش تموم شه و اون اصلا حواسش نبود.

حواسش نبود. ‌حواسش به هیچ چیز جز درد و غصه هاش نبود .

بحث رو عوض کرد : اممم... خب دیوونه بازی چی؟‌ مثل رنگ کردن دیوار شهر یا مثلا شکوندن شیشه ها...

الیزابت حرفش رو قطع کرد : خسارت زدن به یه نفر نمیتونه توی لیست آرزو باشه. خیلی غیر انسانیه.

زین به فکر فرو رفت : اره ...

نگاهش رو بالا آورد: ولی یه شیشه هست که میخوام بیارمش پایین .

***

کفشهاش رو درآورد بی توجه به ادوارد و آنا به سمت اتاق مشترکش با ادوارد رفت .

ادوارد پسر منظم و وسواسی ای نبود و زین از این بابت خدارو شکر میکرد. 

مجبور نبود مدام دور و اطرافش رو مرتب کنه و میتونست بی توجه به نبض دردی که سرش رو هدف گرفته بود زیر پتو بخزه.

eternal war   جنگ ابدی Where stories live. Discover now