#21

688 139 88
                                    

جیسون سیگارش رو خاموش کرد. بدون اینکه نگاهش رو از منظره برفی بیرون پنجره بگیره جواب داد: اره تو یه احمقی .چند بار بهت گفتم اون زن خوش زبون فقط بلده سرتو کلاه بذاره؟

ساموئل با حرص کتش رو به کناری پرتاب کرد و جیسون رو مجبور کرد به چهره لاغر و شکسته اش نگاه کنه .

_ چرا نمیفهمی کی باید خفه شی کی باید زر زر کنی ؟

جیسون به دیوار کنار پنجره تکیه داد . لحنش کاملا خونسرد بود : من فقط جواب سوالتو دادم .

از دیوار جدا شد سعی کرد ادای برادرش رو در بیاره: یعنی من انقدر احمق به نظر میرسم ؟

دوباره به دیوار تکیه زد: دقیقا همینقدر احمقی .

ساموئل عصبی شده بود اما حرفی نزد ‌. از بین دندونهاش غرید : پیداش میکنم و به خاک سیاه میشونمش.

با شنیدن صدای خنده جیسون چرخید. پسر کوچیکتر از دیوار دل کند و به سمت مبل رفت : تو میخوای اونو به خاک سیاه بشونی ؟

روی مبل نشست : تو از پس یه بچه بر نیومدی

_ جیس‌ خفه شو...

رنگ خونسردی کم کم از چهره جیسون دور میشد و خشم روی صورتش سایه مینداخت: چرا خفه شم؟ نمیخوای به یاد بیاری که قاتل برادرم تمام مدت جلوی چشمت بود و تو مثل احمقا بهش التماس میکردی تا برآت تعریف کنه چجوری برادرم و کشته

_ خفه شو

صدای جیسون بلند تر شد : اون عوضی جلوی چشمت بود و تو کاری نکردی ؟ میدونی الان کجاست؟ تو بهترین دانشگاه ها درس میخونه و لباسای مارک میپوشه در حالی که داداش من زیر خروار ها خاک دفن شده.

شوری اشکش بین لبهاش پخش شد.  ساموئل شکسته تر از همیشه به سمت جیسون خزید و یقه پسر رو گرفت : اون خود کشی کرد خودتم میدونی .

جیسون با چشمهایی پر از اشک و جنون به برادرش خیره شد: اونی که سرش و کرده زیر برف تویی...

از جا بلند شد . قدش بلند تر بود و چشمهاش وحشی تر.  قدمی به جلو برداشت : اون دختر فقط پولاتو خورده و میخوای به خاک سیاه بشونیش؟ قاتل داداشت داره راس راس تو شهر میچرخه‌.
تو یه احمق بی عرضه ای . اما من به جای هر دومون نابودش میکنم .

از کنار ساموئل که دیگه نتونست روی پاهاش بند شه و روی مبل افتاد ، رد شد و سمت دیگه خونه رفت.

_ هر بلایی سرت میاد حقته . تو فقط یه ترسویی که قبول کردی جکسون خودش رو کشته .چون قبولش برات راحت تر بود.

صدای ضعیف ساموئل به گوشش رسید : پزشکی قانونی مشخص کرد که خودکشی بوده. چی باعث میشه انگ قتل به اون بچه بزنی؟ چون اخرین تماسش‌با اون بوده؟ چون سکوت کرد ؟

جیسون به عکس خودش و قُل از دست رفتش نگاه کرد . برادرهایی که برخلاف دوقلو بودنشون ، هیچ شباهتی به هم نداشتن.

eternal war   جنگ ابدی حيث تعيش القصص. اكتشف الآن