۷.اتوبوس

88 16 4
                                    

#پارت_هفتم 💫
( تمام دیالوگ های فیلم به صورت انگلیسی هستن )
وقتی همه جاگیر شدن و دوربین رو تنظیم کردن وارد اتوبوس شدم و قلابی که از میله آویزون شده بود رو گرفتم.
سارا: صدا ، دوربین ، حرکت.
گوشیم رو از تو کیفم در آوردم و روشنش کردم. رفتم تو گالری و عکسی که سارا برام فرستاده بود رو باز کردم. عکس  دانشگاهی بود که توش ست داشتیم. مثلاً روز اولی بود که میخواستم برم و داشتم عکساش رو نگاه میکردم. با توقف اتوبوس سرم رو بالا گرفتم و به بیرون نگاه کردم.
داوود: کات.
نفس عمیقی کشیدم و به بیرون نگاه کردم. کاوه کنار داوود و سارا وایساده بود و داشتن به صفحه ی دوربین نگاه میکردن.
سارا: عالیه ... همین خوبه.
داوود: خب‌ کاوه جان حالا تو برو سوار شو.
کاوه کولش رو روی دوشش انداخت و جلوی در اتوبوس وایساد. منم دوباره همونطوری وایسادم و به بیرون نگاه کردم. بعد از اینکه سارا گفت حرکت در اتوبوس باز شد و کاوه از پله ها اومد بالا. برگشتم سمتش و نگاهش کردم. طبق فیلمنامه بدون اینکه نگاهم کنه اومد و سمت چپم وایساد و با دست چپش قلاب رو گرفت. یکم نگاهش کردم و وقتی برگشت سمتم و بی تفاوت نگاهم کرد روم رو کردم اونور. چند ثانیه ای همینطوری وایساده بودیم که بالاخره صدای زنگ گوشیم در اومد. دستم رو ول کردم و تو کیفم دنبال گوشیم گشتم. همون لحظه اتوبوس تکون شدیدی خورد که به سمت چپ پرت شدم و کاوه با دست چپش کمرم رو گرفت و با دست راستش محکم قلاب رو گرفت. به خاطر تکون شدیدی که خوردم موهام اومده بود تو صورتم و پایینش به دماغم میخورد که باعث شد عطسم بگیره. عطسه ای کردم که سارا گفت کات. هر کی تو اتوبوس بود داشت می‌خندید. از جمله کاوه. خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین.
من: ببخشید.
سارا: اشکال نداره یه بار دیگه میگیریم.
دوباره سرجامون وایسادیم و از جایی که گوشیم زنگ میخوره شروع کردیم. دوباره اتوبوس ترمز شدیدی کرد و من پرت شدم سمت کاوه. با دست چپش از شونم گرفت و نگهم داشت. سرم رو بلند کردم و با شوک نگاهش کردم. اونم تو چشمام زل زد و نگاهم کرد. هنوز داشتم نگاش میکردم که یادم افتاد باید صاف وایسم. خودم رو بالا کشیدم و صاف وایسادم.
من: ممنونم.
اخم کرد و فقط سرش رو تکون داد و بیرون رو نگاه کرد و چیزی نگفت.
سارا: کات ... عالی بود.
دستی به پیشونیم کشیدم و از اتوبوس پیاده شدم. رفتیم سمت سارا و داوود و پشت دوربین وایسادیم و نگاه کردیم. خیلی خوب و طبیعی در اومده بود.
سارا: خسته نباشید ... ما میریم وسایل رو جمع کنیم تا سکانس های توی دانشگاه رو هم بگیریم. شما هم برید هم گریمتون رو درست کنید هم تمرین کنید.

نور ، صدا ، تصویر ، عشق Where stories live. Discover now