part 17

696 107 34
                                    

نور خورشید به چشمام برخورد میکرد و اجازه ی بیشتر خوابیدن و نمیداد
پتورو کشیدم روی سرم که متوجه شدم بوی متفاوتی داره و شبیه بوی همیشگی تختم نیست
مغزم کم کم شروع به ریکاوری کرد
با یاداوری دیشب لبخند بزرگی صورتمو در بر گرفت پاهامو روی زمین گذاشتم و انتظار یخ زدن کف پامو داشتم اما عصبای پام سرمایی برای مغزم ارسال نکردن
نگاهم به پایین کشیده شد متوجه ی جورابی شدم که باعث شده بود زمان برخورد کف پام با زمین سرد احساس سرما نکنم
لبخندم بیشتر شد و به سمت پذیرایی حرکت کردم
وقتی از نبود ایرین و یونگی مطمئن شدم به سمت کاناپه ای که  تهیونگ روش نشسته بود و همراه باعینکش مشغول چک اسنادبود رفتم
اصلا فاک به هرچی اسناده تمام بدبختیام از همین مدارک نشعت میگیره
نفسمو لرزون بیرون دادم و روی نوک پام به تهیونگ نزدیک شدم
متوجه ی نزدیک شدنم شد لبخندی زد و به پاش اشاره کردبه سمتش رفتم و روی پاهاش نشستم و پاهامو اطرافش گذاشتم،گونمو به لپش مالوندم و صدای خندش تو گوشم پیچید
_صبح بخیر تهیونگی
_صبح بخیر گربه کوچولو
تهیونگ ضربه ای به باسنم زد و اخم بلند شد
-برو صبونه بخور عزیزم
ریه هامو از عطرش پر کردم و ازش کمی فاصله گرفتم و به صورتش نگاه کردم و دستی به ته ریش های شیو نشده اش کشیدم
_بیا بریم صبحونه بخوریم
با دستاش پهلوهامو گرفت و به کنارش انتقالم داد و پرونده های سبز رنگ و دست گرفت
_میز صبونت و چیدم برو بخور عزیزم
لجبازانه دستامو رو سینم قفل کردم
_بدون تو نمیخورم
-کارم به این زودیا تموم نمیشه سرم شلوغه جین
_بااهم
همچنان مسمم پای حرفم موندم و به اخمای تهیونگ توجهی نشون ندادم
_باهم بخوریم
هوفی کشید و عینکش و دراورد و به سمت میز رفت لبخندی زدم و پشت سرش رفتم
تهیونگ نزدیک میز شد ولی جین و نزدیک خودش دید که دستاشوبراش باز کرده بود و درخواست بغل شدن داشت
تازه یادش اومد که قد جین به صندلیای اپن نمیرسن پس به سمتش رفت و بدنش و لطیف تو اغوش کشید و دستاشو زیر باسن جین برد و جین پاهاشو دور کمرش حلقه کرد
روی اپن گذاشتش خواست ازش فاصله بگیره که جین حلقه ی پاهاشو از دور کمرش باز نکرد
تهیونگ سئوالی نگاهش کرد که جین دستاشو دور گردن مرد بزرگتر حلقه کرد و بوسه ی خیسی رو روی لبای تهیونگ گذاشت
تهیونگ لبخندی زد و جین لبخندشو بوسید
لب پایینی جین و مک محکمی زد و بعد از بوسه ی لطیفی که روی لبای جین گذاشت ازش فاصله گرفت
صندلی خودش و نزدیک جین برد
_اووو اقای کیم یادمه قبلا میگفتی
صداشو کلفت کرد و ادامه داد
_این اولین و اخرین باریه که رو اپن میشینی من ازاین کارا بدم میاد
بلند خندید و باعث لبخند کوچیک تهیونگ شد
-دیگه قرار نیست این بالا بشینی صندلی برای نشستن اختراع شده
-پس باید به اون چیزی که تو شلوارت داری بگی سرجاش بمونه و وارد سوراخ خصوصی کسی نشه تا بتونم روی صندلی بدون درد بشینم
تهیونگ ضربه ای به بینیش زد
-صبونتو بخور و انقد حرف نزن بچه
جین نون تست و نوتلا رو وارد دهنش کرد و از خوشمزگی زیادش نالید
_اومممم خوشمزس
دستی به شکمش کشید و نگاهشو به شکم کمی تپل و نرمش دوخت
_ایگوو گشنت بود؟
تهیونگ خنده ای بی صدا به کیوتی پسر روبروش کرد
خم شد سمت جین و محکم لباشو توی دهنش کشید و مکید و چشمای جین ازاین حرکت گرد شدن
_اومم واقعا خوشمزس
جین انگار که چیزی یادش اومده باشه پرسید
_زن و بچت کی میان
تهیونگ تلخی بحثشون و تلخی لحن جین رو حس کرد
ساعتشو نگاه کرد
_باید بری
جین سری تکون داد و از اپن پایین پرید که تهیونگ ادامه داد
_دیگه کم کم میرسن
جین به سمت اتاق رفت و تهیونگ با نگاهش جین رو دنبال کرد و بعد از جمع کردن میز به سمت اتاق قدم برداشت که جین و تو لباسای دیشبش دید، به سمت کمدش رفت و پلیور مشکی رنگشو دراورد و به سمت
جین رفت و جین و مجبور کرد دستاشو بالا ببره تا لباس و تنش کنه
-جورابارو در نیار هوا سرده دفعه بعد بیارشون که برگردونم تو لباسای یونگی
جین بازم سرتکون داد و بعد از چک کردن خودش تو ایینه و برداشتن گوشیش به سمت در خروجی رفت
-خدافظ تهیونگ
قبل اینکه دستش به دستگیره در برسه دستی کمرشو گرفت و به سمت خودش برگردوند
جین نگاهی به تهیونگ که بهش خیره بود کرد و سرشو به در پشت سرش تکیه داد و با شیطنت پوزخندی زد
_چیزی شده آقای کیم؟
تهیونگ لبخند نرمی براش زد و باعث شد جین از خودش بپرسه چند وقت دیگه قراره این لبخندا به اخم تبدیل بشن؟
_مواظب خودت باش و وقتی رسیدی بهم خبر بده
تهیونگ بینیشو به بینی پسر کوچیک تر مالید و جین سری تکون داد
لبای تهیونگ به مقصد لبای جین بلند شدن اما قبل از فرود اومدن انگشتای جین بینشون قرار گرفت و تهیونگ منتظر جین و نگاه کرد
_ژوپیتر باید قول بده اتنا هیچوقت وارد اتاق خوابش نشه
روی دستاش زمزمه کرد و تهیونگ سری تکون داد
_قول میده
_قول بده هیچکس و بجز ژومی نبوسه
تهیونگ لبخندی زد و انگشتای جین و نرم بوسید
-ژوپیتر هیچوقت هیچکس و بجز ژومی نمیبوسه
جین انگشت کوچیکشو بالا اورد
تهیونگ انگشت کوچیکشو توی انگشت جین پیچید
_قول؟
_قول ژومی من
جین لبخندی عمیق زد و روی پنجه های پاش بلند شد و بوسه ای صدادار روی لبای معشوقش نشوند و اروم زمزمه کرد
-خدافظ اقای کیم

cometWhere stories live. Discover now