Part 32

592 115 194
                                    

من با این پارتی که صب نوشتم هنوز افسردم..با کارکترا زندگی کردم و ساختمشون و غمی که تو این پارت دارن تو قلبم نشست
این پارت ویدیو داره و براتون گذاشتمش پس ببینیدش❤️ ولی اول پارت و بخونید و بعد ویدیو رو ببینید
پ.ن: احساسات ضد و نقیض تهیونگ تو این پارت کاملا مشاهده میشه
انسان وقتی بین تلاطم مغز و قلبش میجنگه و زخم خورده نمیتونه به راحتی احساسات جدید و گذشته رو قبول کنه، این بستگی به مخاطب و زخمایی که تجربه کرده داره که کدوم کارکتر رو باور میکنه و روحشو لمس میکنه،پس با زخمایی که داشتید قضاوتشون کنید و با کارکتری که درک کردید زندگی کنید

___________________________

دستشو نوازش وار روی گونم کشید و نگاهشو تو چشمام قفل کرد 
_ژومی چرا ناراحته؟
دیالوگامون قدیمی بودن امااحساساتمون چی؟
_چون فهمیده ژومی نبوده
تهیونگ که انتظار شنیدن این حرف و نداشت نگاهش و از لبای خیس جین گرفت و به چشماش داد،چند ثانیه بی حرف نگاهش کرد
_پس کی بوده؟
جین لبخندی نصفه نیمه رو لبش نشوند
_اتنایی که فک میکرده عشق اخره ولی نبود
تهیونگ حرکت دستش متوقف شد...
دلش نخواست به حرف جین جوابی بده پس فقط نگاهشو بین مردمکای خیس جین جابه جا کرد ، آتنایی که فک میکرده عشق اخره ولی نبود..
جین عشق آخر بود یا نبود تهیونگ؟
جین لباش و تر کرد که نگاه تهیونگ دوباره روی لباش نشست،از خودش پرسید ینی هنوزم مثل قبل خوشمزه و شیرینن؟ با یاد بکهیون پلکی زد و دستشو از روی گونه ی جین برداشت
جین که حس گرمای دست تهیونگ و دیگه لمس نمیکرد با ترس نگاهش کرد
شده بود جینی که روزی که به دست و پای تهیونگ افتاد و التماس کرد نره..التماس کرد بمونه،التماس کرد نکنه،اما تهیونگ رفت
تهیونگ و نداشت و همین الانشم برای یکی دیگه بود اما چرا جین حس میکرد داره دوباره از دستش میده؟
اروم سرشو جلو برد و تهیونگ مسخ شده سرجاش موند،میدونست مقصد لبای جین کجاست ولی چرا دورش نمیکرد؟
جین یواش یواش بهش نزدیک میشد و تهیونگ فلج شده سرجاش مونده بود
نفساشون بهم برخورد میکرد و لباشون التماس میکردن که بهم برسن،تهیونگ حس میکرد بدنش خیلی وقته فلجه وگرنه توجیح دیگه ای برای مقاومت نکردن وجود نداشت
یک اینچ فاصله داشتن و جین نفسای تب دار تهیونگ و روی لباش حس میکرد و لباش و میسوزوند، جین فاصله رو ازبین برد لباشون روهم نشست
قلب هردوشون همزمان از حرکت ایستاد،تهیونگ لباشو تکون نمیداد اما جین لباشو اروم باز کرد و لب پایینی تهیونگ و مک کوچیکی زد و ولش کرد و چشماش بسته شد ، هنوزم مثل قبل خوشمزه بودن
لبهای گرسنه جین به جون لبای تهیونگ افتادن مک های پر اشتیاقی به لب پایینی تهیونگ میزد و میلیسیدش بوسه های ریزشو به لب بالایی تهیونگ زد و از بین لبای نیمه بازتهیونگ زبونشو به داخل هل داد
زبون سرکشش تو دهن تهیونگ جابه جا میشد و گوشه به گوشه حفره داغشو مزه میکرد و ابراز دلتنگی میکرد، مک آرومی به عضله ی گرم و خیس تهیونگ زد و مک زدنش روی زبون تهیونگ و ادامه داد
بوسه ی تندی روی لباش گذاشت و کمی ازش فاصله گرفت و با نفس نفس بین حرفاش مقابل لبای تهیونگ التماس کرد
_ببوس..لطفا توم منو ببوس..
به تهیونگ که با دهن نیمه باز به جین زل زده بود اجازه ی تحلیل موقعیت نداد و دوباره لباشو روی لبای تهیونگ گذاشت و دستشو روی صورت داغ تهیونگ گذاشت ، بین مک زدنای لباش متوجه شد تهیونگ داره میبوسش
به خودش که اومد دید روی تهیونگ کشیده شده و پاهاش دو طرف شکم تهیونگ قفل شدن،و زبوناشون داره توهم میلوله و دستای جین  دور گردن تهیونگ قفل شده و دستای تهیونگ باسن جین و نگه داشته و بین دستاش لپاشونو فشار میده
تهیونگ زبونشو تاجایی که میتونست وارد دهن جین کرد و جین ازادانه مک های کشنده به زبون تهیونگ میزد، با هر مکیده شدن زبون تهیونگ توسط لبای درشت جین چشمای تهیونگ از لذت بسته میشدن و فشار دستاش روی باسن جین بیشتر میشد
سیر نمیشدن،مثل قحطی زده ها لبای همدیگه رو طلب میکردن،پشت سرهم میمکیدن و میلسیدن و برای کمبود اکسیژن از هم فاصله گرفتن
اما لحظه به لحظه تشنه تر از قبل به سمت هم حمله میکردن
جین لب پایینی تهیونگ و بین لباش گرفت و دلبرانه بین دندوناش گرفت و کشید و بوسه ای آروم روش گذاشت
تهیونگ خواست کام بعدیش و از جین بگیره که دست جین به سمت عضوش رفت و همون لحظه با یاداوری بکهیون چشماش به شدت باز شدن ، انگار تازه خون به مغزش روون شده بود
ازش سریع فاصله گرفت و با وحشت جین و از خودش فاصله داد و تن ظریفشو از روی بدنش کنار زد
جین با ترس و تعجب خواست حرفی بزنه که تهیونگ اجازه نداد و با برداشتن بالشتش جین و ترک کرد و به طبقه بالا رفت
اما جین مسخ شده فقط به لبایی فک میکرد که بعد از دوسال چشیده بودشون
چشماشو بست و لبخندی رو لباش نشوند
بوسیدمش..
دیگر ترسی از پایان جهان نداشتم، من از جهان سهمم را گرفته بودم


cometWhere stories live. Discover now