part20

566 107 38
                                    

تهیونگ گفت امشب برنمیگرده خونه پس من زیاد اصرار به موندنش و سئوالی برای چرا نبودنش نکردم چون کارمو راحت تر کرد،باید میرفتم به اون مهمونی


روبروی آیینه درحال تکمیل میکاپ کمرنگم بودم


وقتی کارم تموم شد به تیپم نگاهی انداختم


خوبه


قشنگ شبیه جنده ها شدم
بااون خط چشم و لباس بدن نمام قطعا همونی شدم که بیون میخواست،ماشین دنبالم فرستاده بود،سوارش شدم و تارسیدن به مقصد و با استرس طی کردم


دلم شور میزد و دلیلشو نمیدونستم


البته که فکرم درگیر کجا بودن تهیونگ بود اما الان استرس بیشتری نسبت به طعمه جدید بیون داشتم


وارد سالن بزرگ مهمونی شدم


سریع چشم چرخوندم تا سوبین و یونجون و پیداکنم


طبق گفته ی بیون اونا همه جا باهم بودن،جفت هم دیگه بودن


کینک تریسام داشتن و این مهمونیم برای پیدا کردن کیسای جدید برگزار میکردن و تایتل مهمونی صرفا یه رد گم کنی بود


با پیداکردنشون نوشیدنی برداشتم و تو زاویه دیدشون قرار گرفتم بدون نگاه کردن بهشون نوشیدنیمو مزه کردم


سنگینی نگاه یکیشون و روی خودم حس میکردم اما برنمیگشتم سمتشون


نزدیک شدنشون رو حس کردم و سربرگردوندم که دیدم پسر مو مشکی نزدیک میاد ، حدس میزنم سوبین باشه
خب حداقل طعمه های راحتی بودن


_سلام جوجه رنگی


تعجب و ریختم توی نگاهم و بهش نگاه کردم
_سلام


_اولین بارمه اینجا میبینمت تازه کاری؟


جام و از لبام فاصله دادم و زبونم روی لبم کشیدم که نگاهش کشیده شد سمت لبام
_اره


-یونجون باید ببینت
_کی؟


بی توجه به سئوالم دستشو توی موهام کشید


-ایگو تو خیلی کیوتی


دستش رو پس زدم و با اخم زیادی ازش فاصله گرفتم، با تعجب نگاهم کرد و سرجاش خشک شد


راهش همین بود،کم نخ بدی تا طرف سمتت جذب شه


بعد از مهلکه بگریزی و اونو توی شوک بذاری،می دونستم خیلی زود می یاد سمتم،رفتم طرف میز نوشیدنی ها و گیلاسی شراب قرمز برداشتم و جام خالی قبلی رو برگردوندم سرجاش،جرعه جرعه مشغول نوشیدن شدم و مهمونا رو زیر نظر گرفتم.


چقدر پسر خوش تیپ اینجا بود!


اما خب به همون نسبت دختر هم حضور داشت دخترایی که زیباییشون نفس گیر بود

cometWhere stories live. Discover now