Part 31

524 114 131
                                    

_بیا جین حتی اگه دوسش نداشتی بزور بخور تا صدات برگرده
بکهیون سوپ و روی میز گذاشت و جین مثل همیشه روز میز
چاهار زانو نشست و به سوپی که لزج و حال بهم زن بود چشم دوخت، این چه کوفتی بود که اختراع شده بود؟  قاشق اول و پر از اون ماده ی حال بهم زن کرد و سمت دهنش برد اما هنوز به مقصد نرسیده بود که غر زدن بکهیون شروع شد
_اه جین از روی اون میز بلند شو
_وقتی میدونی رو صندلی نمیشینم چرا هربار با تکرار تذکر خودت و خسته میکنی؟
زمزمه کرد و قاشق و سمت لباش برد و توجهی به حرفای بک نکرد
فقط تو فکرش تهیونگ بود
همین؟
تهیونگ میخواست جین بدون کینه کنارش باشه؟ مثل ی ساقدوش خوب کنارش تو روز عروسیش راه بره؟
مگه نمیدونست جین هنوزم جون میده برای نگاهاش،برای پوزخندای گاه و بی گاهش
قطعا ازاین خبرا نبود،جین خوب میدونست نه خودش نه قلبش و نه حتی مغزش توانایی هندل کردن این موضوع رو ندارن و قرار نیست به عنوان دوست کنارش صبر کنن تا بکهیون بهش بله بده

تهیونگ

جین روی میز نشسته بود و به کاسه ی سوپش چشم دوخته بود،انگار انعکاس سوپش شده بود شبکه تلویزیونی مورد علاقش که الان تو اوک داستانشه ، سمت میز رفتم و روبروش نشستم اما انگار متوجه حضورم نشده بود چون نگاهم نکرد
نگاهی به بکهیون که با لبخند نگام میکرد کردم و جواب لبخندش و دادم
بکهیون دوسم نداشت یا فک میکرد جین دیگه حسی بهم نداره؟هیچ توضیحی برای این دست و دلبازیش وجود نداره جز این دوتا گزینه
دوباره گردنمو چرخش دادم و به جین چشم دوختم اما مثل اینکه قرار نبود از هپروت بیرون بیاد
_جین اون قاشق خود به خود سمت دهنت نمیاد
جین نگاهشو بالا کشید و تو چشمام قفلشون کرد و با گیجی سرشو تکون داد
_میگم زودتر بخور
سری تکون داد و مشغول شد ، کمی از سوپ روی لباش بود و نمیدونم چرا دلم میخواست دستای من بجای دستمال اونارو پاک کنن
جین مثل بچش بود ، به عنوان یه پدر خواستم این کارو کنم نه هوس لباش..

اما نمیشد خودم بهش گفته بودم بدون کینه کنار هم باشیم مثل دوست فقط دوست،جین دیگه جایگاه قدیمیشو نمیتونست تو قلبم پیدا کنه
خیلی وقت بود از دستش داده بود
با سر و صدای ته راهرو نگاهمو معطوف اون قسمت کردم که دیدم رزی از اتاق بیرون اومد و پرید سمتمون و باعث شد افکارم بهم
بخورن
_برییم اسکی؟؟
اسکی؟جین عاشقش بود،این چندروز بهش خوش نگذشت شاید اگه بریم...اما بکهیون زودتر از من جواب داد و بهم فرصت اظهار نظر نداد
_معلومه که نه
جیغ جین بلند شد و من خوب میدونستم جین تا به چیزی که نخواد
نمیرسه دست بردار نیست
جین پشت بند رزی اصرار کرد
_بریمممم اسکیی لطفااا
جین با التماس گفت و بکهیون اخم کرده بود
سرما خورده بود و مطمئنم بدتر میشد،اما اون بچه قرار نبود از خواستش دست بکشه
_منکه میگم فیلم ببینیم بیشترم خوش میگذره
بکهیون گفت و جین با لجبازی اخم کرد
-نه دیگه لطفاً بریم اسکی هومم؟
رزی مخالفت کرد
—منم میگم بریم اسکی خوشمیگذره
رزی حرف جین و تایید کرد و اخم من بیشتر شد
_اصلا هرچی تهیونگ بگه
بکهیون همه چیو گردن من انداخت همه ی نگاها رومن قفل شد حتی نگاه پر از التماس جین
_خب..
جین چشمای بزرگشو تو چشمام قفل کرد و از طرفیم بک بهم زل
زده بود انگار بین جنگ چشماشون گیر افتاده بودم
چشمای پر از التماس جین یا چشمای مسمم و پر از انتظار دوست پسرم؟
به چشمای پسری که بزرگش کردم پشت میکردم یا دوست پسرم؟
چون مطمئن بودم جین اصرار میکنه و اخرش مجبورمون میکنه بریم پس اول تصمیم گرفتم باهاش مخالفت کنم تا بک ازم دلخور نشه
بعدش میتونستم بگم بخاطر بستن دهن جین مجبوریم بریم
_با بک موافقم فیلم ببینیم
_معلومه که از دوست پسرت دفاع میکنی حساب نیست
رزی با اعتراض گفت و من منتظر اعتراض جین موندم اما صدایی از سمت جین بلند نشد
ثانیه ها گذشتن و من بازم صدایی نشنیدم نگاهمو بهش دادم اما به محض اینکه جسمامون گره خورد بی تفاوت روشو سمت مخالف من برگردوند
ابروهام بالا رفتن و تعجب کردم
بیشتر منتظر اعتراض یا توجه جین موندم ولی خبری نشد،روشو برگردونه بود و با اخم و لبای آویزون به پنجره چشم دوخته بود
جین الان باهام قهر کرده بود؟
جین هیچوقت باهاش قهر نکرده بود،حتی موقعی که باهم بودن
همیشه با زور چیزی که میخواست و میگرفت و با پرویی تمام تهدیدش میکرد که اگه کاری و که میخواد انجام نده جلوی ملت لخت میشه
اون ورژن و ترجیح میداد تا به جینی که قهر کرده
جین آدم قهر کردن نبود چیشده که بعد مدتها قهر کرده؟ورژن جدیدشه؟
_مرسی بک جین
با گفتن این جمله از روی میز پایین اومد
_سیر شدی؟
جین دستی به شکمش کشید و نگاش کرد
_نه هنوز گشنشه
رفت سمت ییشینگ و کنارش نشست
ناخوداگاه اخمی روصورتم اومد و برای بار هزارم از خودم پرسیدم ییشینگ چرا باید اینجا باشه
_تو چرا همش مثل حامله ها به شکمت دست میکشی و نگاش میکنی
ییشینگ پرسید و خندید و بازم من اخم کردم
عضله های صورتم در برابر ییشینگ زیادی زود واکنش نشون میدادن
_یاا من فقط وقتی گشنمه اینکارومیکنم
ییشینگ بینی جین و بین دو انگشتش فشرد
_خب چه فیلمی ببینیم؟
رزی خودشو رو مبل پرت کرد و مشغول گوشیش شد و جین
سرشو پایین انداخت هیچکس به ییشینگ جوابی نداد
_یااا مگه کرید؟باشمام
با شونش به جین ضربه زد
_از تهیونگ بپرس
جین گفت و دستشو تو سینش قفل کرد و به من زل زد و ادامه داد
_بلاخره برای همه چی ایشون اجازه صادر میکنن
اخمی نمایشی بهش کردم که بازم روشو ازم گرفت ، بازم ابروهام بالا رفتن، این چه عادتی بود جین؟
_چی ببینیم رئیس؟
نامجون به سمتشون اومد و پرسید شونه ای بالا انداختم و زمزمه کردم
_هرچی دوسدارید
تهیونگ بخاطر کم خوابیش روی کاناپه ی روبروی تلویزیون دراز کشید و ترجیح داد ما بین فیلم چرت بزنه
بکهیون پتویی روش انداخت و بوسه ای رو گونه ی تهیونگ کاشت که از دید جین دور نموند

cometWhere stories live. Discover now