part13

532 117 15
                                    

زیر پتو چپیده بودم و به این فک میکردم برم پیشش یانه،خودش منو پرت کرده بود بیرون اما اگه برنمیگشتم جواب بیونو چی میدادم؟
جدا از بیون دلم میخواست ببینمش،دلم برای عطر فاکیش تنگ شده بود
با زنگ خوردن گوشیم روی پهلو خوابیدم و از روی میز کنار تختم برداشتمش
بعد از دیدن اسم نامجون لبخندی لبمو محاصره کرد
خوشم میومد ازش وقتی باهاش حرف میزدم از فکرایی که مغزمو میخوردن نجات پیدا میکردم
_سلام پینکی
_سالم گنده بک
_کیوتی امشب میای بریم کلاب؟میخوام یکم مست کنم این اخر هفته واقعا جهنمی بود
_هومم خب بستگی داره به اینکه بعدش از تخت سر درنیاریم
صدای خنده ی مردونش اومد و من چال گونه هاشو تصور کردم
_نمیتونم قول بدم اما سعیمو میکنم
_بهتره دیکتو تو شلوارت نگه داری مرد وگرنه از بیخ میبرمش
_اخخ جین،انقد خشن نباش،میبینمت دیر نکنی پرنسس
_یاااا پرنسس دیگه چیه
اما قبل از اعتراضم صدای بوق آزاد تو گوشم پیچید، قطع کرده بود
ساعت و نگاه کردم هنوز سه ساعت تایم داشتم پس ترجیح دادم
کتاب جدیدی که نامجون بهم داده بود و بخونم
اسمش کتاب خوانی بود اما من فکرم پیش تهیونگ بود
اخرین باری که دیدمش رو پاهاش نشسته بودم و لعنت
برجستگیش درست بین باسنم بود
وقتی زیر گلوم نفسشو ازاد میکرد و برجستگیش زیرم جا به جا میشد..
اههه
شاید واقعا باید امشب دیک نامجون و داخلم داشته باشم تا شاید این افکار دست از سرم برمیداشتن
شاید سایز نامجون از تهیونگ بهتر باشه
مطمئنم دلیل فرار ذهنیم از چیزای دیگه و تمرکز روی تهیونگ فقط کمبود دیکه همین
حداقل امیدوار بودم همین باشه


_____________________________

نظرتون با یکم اسمات بازی تو پارت بعد چیه؟🤤🤪

cometKde žijí příběhy. Začni objevovat