###############
چیزی روی بینم بالا و پایین میشد که مزاحم خواب شیرینم میشد
با دستم روی بینیم دست کشیدم و اخمی کردم
ولی دوباره کشیده شدن رو پوستمو حس میکردم
برای بار دوم به بینیم دست کشیدم که صدای خنده ی تهیونگ بلند شد
بالا سرم داشت چه غلطی میکرد؟
هوفی کردم و سرمو زیر پتو بردم
_بلند شو مثل پاندا خوابیدی جین بسه دیگه
_ولم کنن
گیج خواب بودم و فعلا قصد بیداری نداشتم پس بی اهمیت به حرفی که زده بود به خوابم ادامه دادم
_جین باتوم
-ولممم کنننن چقد غر میزنی تهیونگ
زیر لب زمزمه کردم
_اه مثل مامانا میمونه
پتورو از روم کنار زد و من با حس کردن اشعه روشنایی چشمام و بهم فشار دادم
-پاشو باید بری ازمایش بدی
ابروهام توهم رفت چرا ازمایش باید بدم؟خمیازه ای از بین لبام خارج شد
-چرا؟چه ازمایشی
با چشمایی که کمی از هم فاصله گرفته بودن نگاهش کردم
_میخوام مطمئن شم بدنت پروتئین کافی داره یانه این چندروز خیلی غذا نخوردی
با گیجی هانی از لبام خارج کردم
چرخش به چشماش داد و خم شد به لبام بوسه زد و بعد روی پلکامو بوسه زد
-بلندشو عزیزم
دستی به صورتم کشیدم و سرمو خاروندم
تهیونگ از روی تخت بلند شد و سمت کمد رفت
_به پروتئینای بدن من چیکارداری؟
دوباره زیر پتو رفتم
_جین تو زیادی ضعیفی باید ازمایش بدی که خیالم راحت شه
_من فقط ظریفم
صدایی ازش نیومد پس دوباره صدام بلند شد
_هی نگران نباش اونقدری قدرت بدنی دارم که دیکتو تو خودم جا بدم
-جین مو ادب باش الان تو تخت نیستیم
_بیخیااال کیم تهیونگ نه به شبایی که تو تختیم و التماس میکنی حرفای کثیف بزنم نه به الان
_من اخر اون زبونتو میبرم جین
دیگه خوابم پریده بود پس سرم و از زیر پتو بیرون آوردم
_زبون من به این راحتیا بریده نمیشه کیم تهیونگ به دلت صابون نزن
-من میبرمش
روی تخت نشستمو به تلاششش برای پیدا کردن لباسای خودم نگاه کردم
_تخمش و نداری
_اتفاقا دارم الان معلوم نمیشه،شب که مجبورت کردم اونام تو خودت جا بدی میفهمی دارم یانه
خندیدم و از روی تخت بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم
وارد دستشویی شدم و مسواکمو برداشتم
_تلاش خوبی بود کیم تهیونگ ولی لباسای من تو کمد تو نیست
_پس کجااست جین؟
-تو چمدون،هنوز بازشون نکردم
_زودتر بازشون کندو هفتس چیکار میکنی جین
هومی گفتم و به ادامه ی مسواک زدنم رسیدمتهیونگ
باید برای تحویل اسناد میرفتم و نمیتونستم برای جین توضیح بدم که کجا میرم
پس این مسئولیت رو به سهون سپردم تا وقتی که مشغول ازمایش دادنن من به کارم برسم
به سمتش برگشتم که دیدم باصورت خیس وایستاده پشت سرم
_معدم داره گریه میکنه تهیونگ گشنمههه
دستمالی برداشتم و صورتشو خشک کردم
_صورتتو باید خشک کنی جین یاد بگیر باشه؟من هروز دارم اینکارو میکنم، قبل از آزمایش نباید چیزی بخوری
جین بی حوصله سمت اشپزخونه رفت و تهیونگ و پشت سر گذاشت
_کیم جین شنیدی چیگفتم؟
-ارههه میخوام اب بخورم
با پیامک سهون که خبر رسیدنشو میداد سمت در رفتم
_جین سهونو اذیت نمیکنی و باهاش میری ازمایش میدی و برمیگردی
همون لحظه درو باز کردم
_سهون کیه؟
پسری مو فندقی و تقریبا قد بلند توی چارچوب در نمایان شد
پسر اول با تردید نگاهشو سرتاپای تهیونگ چرخوند و بدون سلام کردن دستشو به قفسه سینه تهیونگ زد و نالید
_اخرش ایدز گرفتی مرتیکه؟
تهیونگ چشمی چرخوندم و دست پسر و به سمت پذیرایی کشید
-باز دوباره تو دهنت و باز کردی؟
سهون خواست حرفی بزنه که صدای جین مانع شد
-سلام
سهون نگاهشو به پسربچه ی سفید با موهای مشکی و قد کوتاهی داد که بافاصله ی کمی ازشون ایستاده بود
تهیونگ هرچی بود بچه باز نبود پس این کیه؟قطعا یونگی با ی سال ندیدنش انقد تغییر نکرده
سهون اینارو تو دلش گفت ونگاه سئوالیشو به تهیونگ داد
-سهون این جینه
تهیونگ دستشو سمت جین دراز کرد و جین دستشو گرفت و کشیده شد تو بغلش
ابروهای سهون بالا پرید
خب مثله اینکه تهیونگ تو این ی سال پدوفیل شده
بود(پدوفیل:گرایش به کودکان برای رابطه جنسی)
سهون به خودش اومد و سعی کرد لبخندی روی صورتش بشونه
_جین عزیزم اینم سهونه یکی از دوستای قدیمیم
_سلام
جین سری براش تکون داد و نگاهشو به تهیونگ داد
_خب چرا تو باهام نمیای؟
_من از خون میترسم
ابروهای سهون و جین همزمان بالا رفت
سهون لباشو گاز میگرفت تا نخنده
این مرد گنده از خون میترسید؟مرتیکه ی روده راست تو شکمش نبود
جین دهن بازشو جم کرد
_چرا قبلا نگفته بودی
_پیش نیومده بود عزیزم،حالام برو سریعتر حاضر شو
جین سری تکون داد و به سمت طبقه بالا رفت
با رفتنش سهون روی کاناپه نشست و تهیونگ روبروش جا گرفت
_که ازخون میترسی هوم؟
_خفه شو سهون
_چرادروغ گفتی؟
_چون نق میزد و اگه میفهمید دارم میرم بیرون میخواست باهام بیاد
سهون با پوزخندی سرتکون داد
-برای چی این باید آزمایش بده؟ برای اینکه مطمئن شی شب ادراری نداره؟
بااخم نگاهش کردم و پوف کالفه ای کشید
_میمیری زودتر دهنت و باز کنی و بگی برای خودت ازمایش و برای خودت نمیخوای؟سه بار زاییدم تا برسم اینجا
-اگه میگفتم که گشاد بازیت میگرفت و نمیومدی
_حالا چرا من و عنتر منتر خودت کردی؟
_خودش نمیتونه بره باید ببریش آزمایش بده
نگاه متعجبی به طبقه بالا انداخت و دوباره بهم نگاه کرد
_فلجه؟ نه بابا سالم بود که
تک خنده ای کردم
-نه اتفاقاً دست و پاهاش از من و تو سالم تره
نگاهم و ازش گرفتم و حواسمو به پله ها دادم
_پس چرا من باید ببرمش؟
به جایی از بحث رسیده بودیم که بعدش مطمئناً سرزنشای سهون شروع میشد و من اصلا حوصله اشو نداشتم
سکوتمو که دید تردیدوار پرسید
_ببینم نکنه از اون روستا برداشتی اوردیش؟
سری تکون دادم که سمتم خم شد
-دیوونه شدی؟کسی و که نمیشناختی برداشتی اوردی تو خونه زندگیت؟
-میشه این خوی پلیسیتو برای اداره بازجوییتون نگه داری نه خونه ی من؟
-من بهش حس خوبی ندارم تهیونگ
-با ی بار دیدنش فهمیدی که حس خوبی بهش نداری؟اون بچه ی معصوم چیکار میتونه به من داشته باشه؟
_من پلیسم تهیونگ از صد فرسخی خطر و حس میکنم و بو میکشم
_باشه سهونا ولی باید بگم جین قابل اعتماده اینبار و زدی به کاهدون
سهون به قدری عصبی بود که از گوشاش دود میزد بیرون
-گوش کن تهیونگ،من و تو تنها کسایی هستیم که میتونیم تو و داداشتو صدهانفر که چشمشون به توعه رو از چوب دار دورکنیم و زمان زیادیم نداریم پرونده داره بسته میشه حتی خود توام محکوم به همون چوب داری
نفس عصبی گرفت و صداشو پایین تر اورد
_هفت سال داری جون میکنی تهیونگ نذار کوچک ترین چیزی باعث بهم ریختنش بشه التماست میکنم هوم؟الان کوچک ترین خطرم میتونه برامون گرون تموم شه فقط به این فک کن اگه مدارک دست بیون بیوفتن میخوایم چیکارکنیم هان؟
-باشه اقا پلیسه میخوای این بچه روستایی برگرده همونجا تا خیالت راحت شه؟
صدای جین که اومد چشمامو با حرص بستم و نفس عمیقی کشیدم،جین همه چیو شنیده بود
سهون اخمی کرد و ازجاش بلند شد
سمت درخروجی رفت و جین با دستای گره خورده روی قفسه سینش بهم خیره بود
_توماشین منتظر بچتم بفرستش
_جین میتونم توضیح بدم عزیزم
جین اما باقدماش بهم نزدیک شد و بوسه ای روی لبام زد
-من تو مسائل کاریت دخالت نمیکنم تهیونگ حتی نمیخوام بپرسم حرفای اون پلیس احمق چی بود،پس بهم شک نداشته باش تهیونگ من فقط بخاطر تو اینجام
سهون چطور میتونست به این فرشته تهمت بزنه؟
بوسه ی ارومی زیر گلوی جین زد و شالگردن جین و محکم تر کرد و سمت در بردش
-برو عزیزم مواظب خودت باشجین
ده دقیقه ای میشد که بی صدا تو ماشین نشسته بودیم
این نخاله بهم شک کرده بود باید حواسمو بیشتر جمع میکردم زیادی تیز بود
با زنگ خوردن گوشیمو بالا اوردم که اسم بیون نمایان شد ریجکت کردم و به سکوتم ادامه دادم
دوباره گوشیم زنگ خورد
ایش اگه جوابتو نمیدم لابد کاردارم دیگه کودن
دوباره ردش کردم که صدای پوزخند سهون و شنیدم
_میخوای بزنم کنار راحت جواب بدین جناب
نه ای گفتم و اون به رانندگیش ادامه داد
_فک نکن الان تهیونگ عاشق دلباختت شده.. دلشو که بزنی از خونش پرتت میکنه بیرون
با خونسردی لب زدم
_فعلا که اتاقش مال منه و دیکش تومن میره پس بیا نگران این چیزا نباشیم هوم؟
جین با پوزخند گفت و نگاهش و به جاده دوخت
سهون ترجیح داد حرفی نزنه وگرنه نمیتونست به قولی که به تهیونگ داد عمل کنه و جین و از ماشین بیرون پرت نکنه
اما چندثانیه بیشترسهون طاقت نیاورد
_چرا اومدی سمتش؟پول؟
_اعثاب ندارم اجوشی بیا بحث نکنیم
_قطعا بخاطر خودش نیست چون جای بچشی
_گفتم حوصله ندارم اجوشی باز داری مثل خر یورتمه میری روش
سهون باچشمایی که از حلقه درومده بود به جین چشم دوخت
_چی گفتی؟
جین چشمی چرخوند و بیشتر تو صندلی فرو رفت
-تهیونگ و نبین پابه پات میاد و هر چرتو پرتی میگی جوری جوابتمو نمیده که تا فیهاخالدونت بسوزه و حالتو نمیگیره،من اون نیستم
جین اما در سکوت و لبخند کمی که روی صورتش بود به جاده زل زده بود
سهون چشماشو از روی جین خواست بگیره که صدای بوق بلند ماشین روبرویی بهش خبرداد که از لاین خودش خارج شده
سریع فرمون ماشین و توی خاکی پیچید که سرش محکم به فرمون خورد
ضربه ای که به سرش خورده بود محکم نبود اما گیجش کرده بود
آهی از بین لباش خارج شد وسرشو سمت جین چروند تا ببینه اون اسیبی دیده یانه اما در کمال تعجب با پوزخند به سهون خیره شده بود
-کمربند ایمنی اولین کاریه که وقتی سوار ماشین میشی باید انجامش بدی ،گواهینامتو از کجا گرفتی اجوشی؟
جین با خونسردی گفت و سهون با عصبانیت بهش زل زد
-عوضی میدیدی داریم از لاین خارج میشیم؟؟چرا بجای تیلیت کردن مغز من دهن بی مصرفتو باز نکردی بگی؟
جین شونه ای بالا انداخت
-من چمیدونستم مغزت و فرستادی هواخوری
سهون باحرص نگاهی به پیشونی باد کردش توی ایینه انداخت و ماشین سمت جاده برد

YOU ARE READING
comet
Romanceسرگذشت نویسنده ای سی و هشت ساله که درگیر عشقی با فاصله سنی بیست سال شده ولی آیا جین هجده ساله به قصد عاشق بودن وارد رابطه با نویسنده شده یا ..؟ کاپل : تهجین کاپل فرعی: سپ