part 19

628 100 34
                                    

نود درصد اسناد کامل شده بودن
چندین سال پیش کارخونه بیون وقتی موفقیاتای شرکت نوپای خانواده کیم و دید با درست کردن مدارک جعلی اونارو مواد فروش و توسعه دهنده قاچاق معرفی کرد چون سهام شرکت خودش در حال افت کردن بود و خسارت جبران ناپذیری بهش وارد میشد
هفت سال بود پروندش باز بود و امسال سال اخری بود که مهلت اثبات بی گناهی داشتن
تهیونگ سالها برای نجات خانوادش جون کنده بود و حالا روز به روز داشت به موفقیت نزدیک میشد و برادرش دیگه نیاز نبود از خانوادش دور بمونه
محض رضای خدا ، اونا فقط شرکتشون و سر‌پا کرده بودن ، اگه مواد فروش میشدن اونقدر استرس که تو این چند سال بهشون وارد شده بود و نمیکشیدن


تو اشپزخونه درحال درست کردن ناهار بودم و منتظر جین بودم تابرسه،مطمئنم خیلی گشنشه
مشغول بودم که صدای بسته شدن در بلند شد و پشت بندش صدای غر زدنای پسر کوچولوش اومد
_من ازاین دوستت متنفرم تهیونگ زیاد باهاش نگرد خیلی رو اعصابه
سمتش برگشتم و دیدم روی کاناپه لم داده و در حال باز کردن بند کفشاشه
_باز کفشات و آوردی تو خونه کیم جین؟
جین بی توجه بهش کفشاشو پرت کرد سمت ورودی در
_نه جدی میگم تهیونگ خیلی آدم مزخرفیه
در کابینت و با پام هل دادم و بستم و ظرفارو روی میز گذاشتم
_باز نیومده شروع کردی به غر زدن
_باورت میشه تا برسیم اونجا نزدیک بود به کشتنمون بده
_بیا غذا بخور جین هردومون میدونیم وقتی گشنته چقد عنق میشی
صدای زنگ گوشیم مانع حرف زدن جین شد
_بله سهون
قیافه جین باشنیدن اسم اون پسر توهم رفت
_خیله خب،الان میاد
تلفن و قطع کرد و جین روی میز نشست
_نشین جین برو کیفتو از تو ماشین سهون بردار جاگذاشتیش
جین از غر کنان با باد کردن لپاش از روی میز پایین پرید و سمت در رفت
_ایش این دوست مزخرفت مگه واسه ادم حواس میزاره
بعد از بسته شدن درتهیونگ میخواست به جین زنگ بزنه و بگه به سهون اطلاع بده برای شام بمونه که دید صدای زنگ گوشی جین از روی میز میاد،گوشیشو باخودش نبرده بود
خواست قطع کنه که بادیدن اسم سیو شده ی خودش تعجب کرد و لبخندی روی صورتش شکل گرفت که دندونای سفیدشو به نمایش میذاشت
برج مراقبت؟گوشیو روی میز برگردوندم
در باز شدو جین شتاب زده به سمت میز غذا هجوم اورد و روی میز نشست خواست شروع کنه که تهیونگ سمتش رفت و بغلش کرد و از میز پایین اوردش و توجهی به جیغ جیغای جین نکرد
جین و روی زمین گذاشت و خودش پشت میز نشست
_ااایشش ولمم کن تهیونگ گشنمه
_دستاتو اول بشور
جین پاشو به زمین کوبید و نالید
-تهیونگ داری از اومدنم به سئول پشیمونم میکنی
_سریع جین
جین باعصابنیت از میز فاصله گرفت و بعد از شستن دستاش سمت میز برگشت و خواست دوباره روی میز بشینه که با دیدن اخم تهیونگ پشیمون شد و با حرص و چشم اره های رگباری که سمت تهیونگ می‌فرستاد روی صندلی نشست
غذاهارو تند تند میخورد و نجوییده قورت میداد
دستشو برد جلو و سس کنار لب جین و پاک کرد
_اروم تر بخور جین میپره تو گلوت
ولی از سرعت جین کم نشد
-گشنمه ته ته
جین لیوان رو پر از آب کرد و سمت لباش برد که تهیونگ لیوانو از دستش کشید
_نیم ساعت بعد از غذا آب بخور
_چراااا
-دلت درد میگیره
_نمیگیرهههه
جین دوباره دستشو به سمت تهیونگ دراز کرد که تهیونگ لیوان و عقب تر برد
-میگیره
جین دوباره خواست سمت لیوان اب بره که تهیونگ نگاه جدی ای  بهش انداخت
-اصلا دل منه اشکال نداره درد بگیره تشنمههه
_جین دل تو درد میگیره اما من تا صب باید بالا سرت باشم و غرغراتو گوش بدم
جین اخمی کرد و چاپستیکشو کنار ظرفش گذاشت
_نکنه پشیمونی؟؟
تهیونگ اخماشو تو هم کشید
_جین
جین هوفی کشید و غذا شو ادامه داد
_چرا برج مراقبت؟
جین درحین خوردن هومی گفت
_میگم چرا برج مراقبت سیوم کردی؟
جین خندید و تهیونگ لبخند کوتاهی روی لباش نشوند
-سئوال نداره که تو همیشه مثل برج مراقبت مواظبمی و بهم دستور میدی،جین اینجا برو این کارو کن نه اون کارو نکن جین اینجا نرو اونجا برو
جواب کامل جین این نبود
جین اونو برج مراقبتش سیو کرده بود
چون باورداشت
هروقت کم آورده و درحال سقوطه
یا هروقت ترسیده
هروقت مه و گردوغبار اطرافش و پر کردن
تهیونگ نجاتش میده
برج مراقبت من مسیر پروازم و میشناخت
تهیونگ کسی بود که جین هروقت هواش ابری میشد و جریان هوای پر فشار سراغش میومد
بهش یاد میداد چطوری مسیر درست و بره
هیچوقت نمیذاشت کارم به مسیرای خطرناک بکشه
یکی که بهم میگفت روی کدوم باند بشینم وروی کدوم باند بلند بشم
یکی که اسمون دلمو میشناخت
یکی که منو میشناخت
تهیونگ نمیذاشت من هیچوقت سقوط کنم
اما امان از جین که خودش دلیل سقوط تهیونگ به بدترین شکل ممکن بود


cometWhere stories live. Discover now