Chapter 42

2.2K 297 410
                                        



❌*یه خلاصه ی خیلی خیلی کوتاه صرفا برای اینکه یادتون بیاد این فف چی به چی و کی به کیه. بقیشم پارت جدیده.*

«خیانت» کلمه ای با بار معنایی منفی توی ذهن تک تک ماهاست. احتمالا هممون انسان های خیانتکار رو درک نمیکنیم و هرگز نخواستیم یکی از اونها باشیم.

لویی مردی بود که یک زندگی کاملا نرمال رو در کنار همسرش و دختر کوچولویی که به فرزند خواندگی گرفته بودن، سپری میکرد و هرگز فکرش رو هم نمیکرد برچسب "خیانتکار" رو یک روزی روی خودش داشته باشه.
با ورود هری استایلز همه چیز تغییر کرد. مردی که  سطح زندگیش با لویی متفاوت بود و تنها وجه اشتراکی که لویی میتونست درون اون مرد پیدا کنه شباهت بی نهایت اون مرد به دخترش بود!

شباهت هری استایلز به دخترش یک دلیل داشت و اون هم کاملا بدیهی بود. پدر واقعی لوسی، دختر خوانده ی لویی و همسرش، هری بود. این چیزی بود که شباهتشون به راحتی اثبات میکرد. موهای بلند و فر شکلاتی، چشم های سبز، لب های سرخ و گوشتی، دندون های خرگوشی و بانمک و حتی رنگ پوست های شبیه به هم. درسته در نگاه اول شاید هرکسی میتونست بفهمه که هری نسبت نزدیکی با لوسی داره ولی این به هیچ وجه باب میل لویی نبود... البته این برای مدت طولانی ای ادامه پیدا نکرد.

مثل همه ی داستان های عاشقانه ی دیگه همه چیز به طرز عجیبی پیچیده شد. رابطه ی هری و لویی به هم گره خورد و احساسات عجیب و غریبی بینشون شکل گرفت. لویی به هری وابسته تر شد وقتی لوسی رو بعد از تصادف "تقریبا" از دست داد.

شروع رابطه ی عاشقانه ی لویی و هری اونقدر آهسته اتفاق افتاده بود که لویی متوجه نشده بود حالا یک خیانتکار به تمام معناست. اون با هری خوابیده بود در حالی که یک خانواده داشت و باید متعهد میبود. دختر کوچیکش هرلحظه ممکن بود برگرده و لویی نباید خانوادش رو خراب میکرد ولی احساساتش به هری گاهی از لویی یک مرد خودخواه میساخت. هری باعث میشد تا لویی بیشتر روی خودش تمرکز کنه تا بقیه.

لویی انگار تصادفی که اتفاق افتاد بود رو تماماً گردن ایان انداخته بود و تمام مدت اون رو مقصر میدونست تا کمی از بار گناه روی دوش خودش رو سبک بکنه و انگار جواب هم داده بود.
ایان مرد محترمی بود و هرگز چیزی برای خانوادش کم نذاشته بود و از همه مهم تر عاشق لویی بود و با تمام اشتباهات کوچیک و بزرگش لایق هرچیزی بود به جز خیانت. یعنی خب کی لایق خیانته؟ قطعا هیچکس.

و هری... نقطه ی شروع تمام داستان بود و همه چیز از هری شروع شده بود. یا به عبارتی همه چیز از خودخواهی هری شروع شده بود. اول از همه با فهمیدن حضور دختری به اسم "لوسی" که توسط یکی از روابط یک شبش متولد شده بود و حالا توسط یک خانواده ی پولدار بزرگ میشد دندون تیز کرده بود و بعد هم دلباخته ی لویی شده بود بی توجه به اینکه با نزدیک شدن به اون زندگیش رو خراب میکنه.

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Nov 12, 2021 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

Dark StreetDonde viven las historias. Descúbrelo ahora