آقای پارک و هارا، یونمین رو برای کریسمس، به خونه شون دعوت کرده بودن.
یونگی خیلی از این بابت خوشحال بود، چون تو این مدت حسابی رابطه اش با خانواده جیمین صمیمی و گرم شده بود. میشد گفت یونگی بهشون عادت کرده بود، جوری که هر هفته جمعه ها به سئول می رفتن تا به خانواده پارک سر بزنن.
توی تموم اون دیدار ها هم، یونگی و پارک شطرنج بازی میکردن و برای هم کُری میخوندن.
بعد از رقابت تنگا تنگ شون، یونگی به همراه هارا به گلخانه شیشه ایش که پر از گل های مینیاتوری و تزئینی بود می رفت.
هر دو عاشق گل و گیاه بودن و همین باعث میشد ساعت ها توی گلخانه بشینن و دمنوش های گیاهی که هارا درست کرده بودن رو بنوشن و حرف بزنن.با تمام این اوصاف، جیمین بازم استرس داشت. نمیدونست باید چه هدیه ای برای خانواده اش بخره....
+ تنوع محصول توی دهکده کمه. نظرت چیه به سئول بریم؟ مطمئنم توی پاساژ های بزرگ و مجلل اونجا میتونی هدیه مناسبی پیدا کنی.
یونگی با خونسردی پیشنهاد داد و جیمین با کله قبول کرد...!
_ میرم حاضر بشم
جیمین سمت اتاق دوید و یونگی با لبخند نگاهش کرد.
.
.
.
.
_ قرار نبود تو بیای!
جیمین دست به سینه با اخم رو به سوجین گفت. دخترک تابی به موهاش داد و بازوی یونگی رو بغل کرد:
"یونگی اوپا گفت میتونم بیام
_ تو بهش گفتی؟
یونگی که با خنده به کَل کَل های اونها نگاه میکرد، سری تکون داد و گفت:
+ سوجین سلیقه خوبی داره. در ضمن وقتی باهامون باشه بهمون خوش میگذره
"اوپای مورد علاقه ام
سوجین با لبخند بامزه ای گفت و یونگی موهاش رو نوازش کرد.
تو این مدت خیلی با سوجین صمیمی شده بود. دخترک حسابی از همسر آینده پسر دایی ش خوشش اومده بود.
یونگی شوخ و مهربون بود و جوری با لطافت با سوجین رفتار میکرد که دخترک شیفته اش میشد.
_ خائن کثیف. مگه من اوپای مورد علاقه ات نبودم؟!
"یونگی اوپا بهتره
_ دختره چشم سفید!
یونگی سعی کرد خنده هاش رو کنترل کنه...و، قبل از اینکه جیمین و سوجین موهای همدیگه رو وسط پاساژ بکشن از هم جداشون کنه..!
+ بسته دیگه. قبل از اینکه ساعت کاری تموم بشه باید خرید کنیم
"حق با اوپا ست
جیمین چشمی چرخوند و طرف دیگه یونگی رو گرفت.یونگی برای آقای پارک، پیپی از برند "بربیا ایتالیا سلکتد" خرید.
جیمین هنوزم سر ارزش و قیمتی که اون پیپ داشت، شوکه بود....
_ این خیلی گرون و ارزشمنده!
+ بخاطر همینه که دارم برای آقای پارک میخرمش
اون لحظه جیمین و سوجین با چشم هایی که مثل انیمه ها قلبی شکل شده بود، به مرد نگاه میکردن.
بعد از اون، یونگی برای هارا درختچه ای مینیاتوری گرفت، چون پیرزن یکبار بهش گفته بود عاشق اینجور درخته هاست.سوجین برای آقا و خانم پارک ست لباس خواب کاپلی خرید...
_ مطمئنی؟!
"اونا عاشقش میشن. من مطمئنم
دخترک با لبخند خبیث و افکاری خبیثانه تر، گفت. جیمین توی اون لحظه فقط میتونست چشم هاش و برای سوجین بچرخونه.
YOU ARE READING
Versatile boy [Yoonmin]~|completed
Fantasy_ دوسِت دارم + .....ولی...من استریتم..... ↴ేخلاصه •پارک جیمین پزشکی که بخاطر اجبار پدربزرگش به دهکده ای کوچک میره تا برای ۶ماه دکتر عمومی اونجا باشه.... همه چی از نظر جیمین داغون و افتضاح بود، تا اینکه.....با مین یونگی آشنا میشه:) (این فیکشن جزو بچ...