÷ آه اومدی؟
× چی شد که گفتی یهو بیام اینجا؟
کوک در حالی که بوت های مشکیِ بزرگش رو در میاورد پرسید. تهیونگ با لبخند که تا گوش هاش کش اومده بود شونه ای بالا انداخت و گفت:
÷ جیمین نبود. به احتمال زیاد شب خونه یونگی هیونگ میمونه. گفتم بیای پیشم
× فقط همین؟
÷ بله. میخواستم امشب با هم فیلم ترسناک ببینیم
× اوه یسسسسس
÷ دوست داری؟
× اره. عاشق فیلم ترسناکم!
تهیونگ با رضایت سری تکون داد و سمت آشپزخونه رفت.
کوک روی مبل مقابل تلوزیون نشست.
× چی انتخاب کردی؟
÷ مسیر اشتباه؟
× اوه ندیدمش. ولی جین و نامجون دیدن.
÷ خوبه پس امشب میبینیم.
تهیونگ در حالی که کلی اسنک و خوراکی رو بغل کرده بود سمت کوک اومد.
÷ باورت نمیشه. بلخره، جایِ مخفیِ خوراکی های جیمین رو پیدا کردم.
کوک ریز خندید. این دو نفر همیشه همدیگه رو اذیت میکردن.
÷ باورت نمیشه اگه بگم کجا بود!
کوک با تعجبی ساختگی گفت:
× کجا بود؟!
÷ مرتیکه کوتوله موذی،..... کل خوراکی هاش رو توی یه کارتن ریخته بود، روش هم نوشته بود، مواد شوینده!
کوک با صدای بلند خندیدی و گفت:
× جیمین هیونگ واقعا زرنگه
÷ ولی نه بیشتر از من
کوک با تَه مونده خنده اش سری تکون داد و تایید کرد.کوک روی مبل لم داده بود و با گوشیش ور میرفت.
دو پسر ساعت ۱۲ظهر بیدار شده بودن و شانس اوردن امروز، تعطیل بود.
تهیونگ از توی سرویس بیرون اومد و به کوک نگاه کرد. پسرک با اخمی ظریف به صفحه گوشی خیره بود
تهیونگ در حالی که از زیر تیشرت گشاد سفید رنگش، شکمش رو می خاراند، وارد آشپزخونه شد.
سرش رو توی یخچال انداخت و خطاب به کوک گفت:
÷ یکمی شکم خوک داریم
× چه خوب
تهیونگ سمت کوک رفت و گفت:
÷ تو آشپزیت خوبه؟
× اره. بلخره زن داداش یه چیزایی یادم داده
÷ اوه اگه بفهمه بهش گفتی زن داداش!
× میدونم......سلاخیم میکنه.
تهیونگ کنار کوک ایستاد و پسرک موهاش رو با دست شونه زد.
÷ برام شکم خوک سرخ کن
تهیونگ دست کوک رو که در حال مرتب کردن موهاش بود گرفت و با لحن کیوتی گفت.
× چی؟
÷ برام شکم خوک سرخ کن
بازم با همون لحن و چهره دوست داشتنی و لب های آویزون گفت. کوک دستش رو پایین آورد ولی همچنان تهیونگ مچ پسرک رو گرفته بود.
× نمیشه خودت شکم خوک رو سرخ کنی؟
÷ نه
کوک به چهره بامزه مرد نگاه کرد. موهای بلند و مواجِ مشکی رنگش روی صورتش ریخته بود و با اون تیشرت گشاد که تا زیر باسنش می رسید و اون شلوارک سبز رنگ تا بالای زانو.....زیادی اون رو شبیه به بیبی کوچولو کرده بود.
کوک نفس رو با صدا بیرون داد و سرش رو روی پشتی مبل انداخت. دستش رو از حصار مشت تهیونگ ازاد کرد و پیشونیش رو خاروند و به چهره آویزون تهیونگ نگاه کرد.
تهیونگ دوباره ساعد پسرک رو گرفت و با همون لحن ادامه داد:
÷ فقط همین یکبار برای من سرخ کن
÷ لطفا همین یکبار
ساعد کوک رو تکون میداد و عاجزانه خواهش میکرد.
کوک بلند شد و خمیازه ای کشید و سمت آشپزخونه رفت.
تهیونگ با خوشحالی، از پشت شونه های پسر رو بغل کرد و همراهش وارد آشپزخونه شد.
× تو حتی یه شکم خوک هم نمی تونی سرخ کنی. بعدا چطور میخوای زندگی کنی؟
÷ من نمیدونم.....ولی اگه تو باشی مشکلی ندارم و عمر طولانی میکنم
کوک چشمی چرخوند و خندید:
× زبون نریز.....ددی کیوت
تهیونگ چونه اش رو روی شونه پسر گذاشت و به حرکاتش نگاه کرد.
کوک شکم خوک رو برداشت و کنار گاز گذاشت.
تهیونگ همچنان از پشت بغلش کرده بود و برای تشکر هرازگاهی بوسه های ریز و ملایمی به گردن کوک میزد.
÷ من آشپزیم اصلا خوب نیست....فقط میتونم رامن درست کنم...
کوک ریز خندید و به کارش مشغول شد.
÷ جیمین هم آشپزیش ریده ست. فقط رامن و سوپ بلده درست کنه. بخاطر همین ما همیشه رستوران جین و نامجون هیونگ پلاسیم.
× پس باید بیام و واسه مَردم غذا درست کنم؟
تهیونگ لبخند مستطیلی تقدیم پسرک کرد و با عشق، پشت گردنش رو بوسید.
کوک تخته چوبی رو برای برش دادن گوشت بیرون آورد.
÷ واو تو حتی تخته برش رو میاری بیرون؟ واسه من؟
کوک لبخندی زد و به ادامه کارش رسید.
حرکات تقریبا حرفه ای کوک باعث تعجب تهیونگ شد. اون پسر جوری شکم خوک رو برش میداد که ته حس میکرد داره برنامه آشپزی میبینه.
÷ نمیدونم لیاقت این آشپزی رو دارم یا نه!
÷ تو واقعا حرفه ای هستی توله خرگوش
÷ خدای بزرگ حرکت سریع دست هاشو نگاه!
÷ تو فوق العاده بیبی
کوک دوباره خندید و گفت:
× کمتر شیرین زبونی کن!
÷ کوک نمیدونم بدون تو باید چیکار میکردم.
کوک سمت تهیونگ رفت و محکم لب هاش رو بوسید.
× لطفا اینقدر با حرفهات حواسم رو پرت نکن ددی کیوتم.
تهیونگ با لبخند سری تکون داد، ولی همچنان از بانی عضله ایش تعریف و تمجید میکرد.
ESTÁS LEYENDO
Versatile boy [Yoonmin]~|completed
Fantasía_ دوسِت دارم + .....ولی...من استریتم..... ↴ేخلاصه •پارک جیمین پزشکی که بخاطر اجبار پدربزرگش به دهکده ای کوچک میره تا برای ۶ماه دکتر عمومی اونجا باشه.... همه چی از نظر جیمین داغون و افتضاح بود، تا اینکه.....با مین یونگی آشنا میشه:) (این فیکشن جزو بچ...