~15~

1.7K 283 11
                                    

با صدای آلارم گوشیش از خواب بیدار شد. ساعت هفت صبح بود. باید به کار های دهکده می رسید و جیمین رو واسه روز کاریش آماده میکرد.
موهای طلایی رنگ پسر رو که ریز نور خورشید مثل تار هایی از جنس طلا می درخشید، بویید و بوسه ای روشون زد
+ پسرم.....بیدار شو
جیمین تکون ریزی خورد و ملچ ملوچی کرد. یونگی به پشمک هایی که توی بدنش داشت تولید میشد، توجهی نکرد.
با لبخند انگشتش رو نزدیک لب های قلوه ای پسرش برد. با شیطنت انگشت اشاره اش رو روی لب جیمین کشید که پسرک مثل پستانک انگشت رو وارد دهنش کرد و مکید.
یونگی بی صدا خندید و سعی کرد انگشتش رو از دهن داغ پسرش بیرون بکشه.
+ بیدار شو لیتل بوی
جیمین سرش رو زیر گردن مو مشکی مخفی کرد.
یونگی حرکت لب های خیس جیمین رو روی گردنش حس میکرد.
+ سر صبحی شیطونی نکن کیتن!
_ هوممم
گازی از گردن مرد گرفت و باعث شد یونگی "هیسی" بکشه.
کمر پسر رو نوازش کرد:
+ تو که نمیخوای امروز بخاطر کمر درد و لنگ زدن مطب رو باز نکنی!؟
جیمین ریز خندید و لیسی به گردنش زد. یونگی با حس گرمای لب و خیسی زبون اون کیتن شیطون روی پوستش، سرشار از لذت شد.
بلخره بعد از چند دقیقه که یونگی گذاشت پسرش هر کاری میخواد با گردنش بکنه، جیمین سرش رو فاصله داد و با لبخند به شاهکارش نگاه کرد:
+ خیالت راحت شد کیتن؟
جیمین سری تکون داد و یونگی با ولع لب های خیسش رو بوسید.
+ دلم میخواد لب ها تو کبود کنم پارک جیمین
_ من مشکلی ندارم
یونگی گازی از لب هاش گرفت و آخ جیمین رو در آورد.
+ مطمئنی لیتل بوی؟
_ بدجنس نشو!
یونگی بینی پسر رو بوسید و هر دو بلند شدن تا آماده بشن و صبحانه بخورن.

جیمین نون تست رو روی میز گذاشت و قبل از اینکه یونگی سر میز حاضر بشه، لقمه کوچکی از مربای توت فرنگی توی دهنش گذاشت.
+ چی میخوری دزد کوچولو؟
جیمین که حس میکرد مچش گرفته شده، سریع لقمه رو قورت داد و سمت یونگی برگشت:
_ هیچی!
یونگی به چهره بامزه پسرش خندید و مقابلش ایستاد.
لیسی به لب های پسر زد و بعد از مکیدن اون تو تیکه گوشت که مزه توت فرنگی میداد با خونسردی گفت:
+ لب هات مربایی بود دزد کوچولو!
_ خوشمزه بود؟
جیمین با لحن اغواگری گفت و یونگی با پوزخند جواب داد:
+ هوممم...دلم میخواد مربا رو روی تنت بخورم موچی سکسی من
جیمین لبش رو به خاطر حرف های کثیف یونگی گزید و رو پاهاش بلند شد تا دوباره لب های باریک مَردش رو ببوسه که صدایی گفت:
÷ اوه مای گاش!
× واو....بدون ما خوب خوش میگذرونید
یونگی و جیمین با تعجب سمت صدا برگشتن که تهکوک رو دیدن:
_ شما اینجا چیکار میکنین؟!
÷ اگه فقط ۵ دقیقه دیر تر بیدار میشدیم، الان به پورن زنده می دیدیم
× اممممم....درسته ددی
+ شما منحرف ها-
یونگی خواست اعتراض بکنه که تهکوک سریع توی پوزیشن چند ثانیه قبل یونمین قرار گرفتن و جونگ کوک در حالی که سعی میکرد صداش شبیه جیمین بشه، دستش رو روی سینه ورزیده تهیونگ کشید و گفت:
× خوشمزه بود؟
تهیونگ کمر کوک رو نوازش کرد و با صدایی که قصد داشت شبیه یونگی باشه جواب داد:
÷ هومممممممم دلم میخواد مربا رو روی تنت بخورم موچی سکسی من!
جیمین خودش رو توی آغوش یونگی مخفی کرد و با صورتی سرخ از خجالت گفت:
_ بسه~
÷ اووووو ببین چطور واسه ددیش خجالت کشیده
× اوه هیونگ تو یه بیبی بوی کیوت هستی!
یونگی اخمی کرد و گفت:
+ اگه همین جوری اذیتش کنین میندازمون بیرون!
÷ اوه اوه. چشم ددی
× ما کی باشیم تا بیبی بوی شما رو اذیت کنیم
تهکوک با خنده های ریز و شیطانی از یونمین دور شدن.
جیمین وقتی مطمئن شد اون دو عوضی منحرف دور شدن، لب های یونگی رو بوسید و گفت:
_ گشنمه. بیا صبحانه بخوریم
یونگی سری تکون داد و دو پسر سر میز نشستن و مشغول خوردن شدن...

Versatile boy [Yoonmin]~|completedحيث تعيش القصص. اكتشف الآن