Anemone41

398 71 14
                                    

«پیشنهادی: آهنگ heat waves رو موقع خوندن این پارت پخش کنید، چون من با گوش دادن این آهنگ ، این پارت رو نوشتم ^^ »

صدای موسیقی کر کننده بود ، دود حالش رو بهم میزد و رقص نور در تاریکی باعث بیشتر شدن سر دردش میشد
نمیدونست ساعت چنده یا چقدر نوشیده فقط تکون دادن های هانول رو حس میکرد: هوسوک بسه اینقدر ننوش ، چه خبرته

اما هوسوک هیچکدوم از حرف هاشو نمیفهمید، خیلی وقت بود که مست نشده بود و حالا که در آشوب بزرگی بود و باید تصمیم میگرفت ، میخواست قلبش انتخاب کنه و مغزش رو خفه کنه ، در اون لحظه تمام وجودش فقط یک اسم رو صدا میزد «یونگی»

گوشی اش رو برداشت و با اثر انگشتش اونو باز کرد و با دست های شل و ولش به دست هانول داد : زنگ...بزن بهش

هانول گوشیو گرفت و پرسید: به کی زنگ بزنم هوسوک؟

هوسوک شات بعدی رو سر داد و لبهاشو با سرآستیناش پاک کرد: به...ماه

هانول قهقه ای کرد ، وارد لیست مخاطبین هوسوک شد و گفت: هوسوک مست شدنت عالیه، الان شماره اش رو از ناسا...

با دیدن مخاطبی به اسم «ماه» با تعجب نگاهی به هوسوک انداخت: بهش بگو...قلبم..قلبم...آروم نمیگیره

هانول سرشو تکون داد و گفت: هوسوک تو مستی بعدا خودت بهش زنگ بزن

اما هوسوک دستشو محکم روی میز کوبوند که صداش بین صدای موسیقی گم شد: زنگ بزن

هانول نفس کلافه ای کشید و روی اسم «ماه» ضربه ای زد ، بعد از چند بوق صدای بم خواب آلود مردی در گوشش پیچید: بله؟

هانول گوشی رو از گوشش جدا کرد و به اسکرین صفحه نگاهی انداخت تا از فرد مطمعن بشه با دیدن دوباره اسم «ماه» گوشی رو روی گوشش گذاشت: امم نمیدونم کی هستی ولی هوسوک مجبورم کرد بهت زنگ بزنم

یونگی جواب داد: هوسوک؟ کجاست؟حالش خوبه؟ صدای موسیقی میاد ، الان تو بار؟

هانول از سوال های پشت سر هم فرد پشت تلفن کلافه شد و گفت: مث گاو مست

یونگی سریع گفت: لطفا لوکیشن بار رو برام بفرستین

اینو گفت و قطع کرد، هانول شونه ای بالا انداخت و لوکیشن رو برای مخاطب «ماه» فرستاد

هوسوک دوباره راکشو پر کرد و نزدیک لبهاش برد و یک نفس اونو قورت داد و به اصرار هانول توجهی نمیکرد. خنده بلندی کرد و گفت: دوسش دارم...من...دوسش دارم...نمیتونم‌‌...تغییرش بدم

هانول دستشو زیر چونه اش به عنوان تکیه گاه گذاشت و گفت: کیو؟

هوسوک راکشو چند بار روی میز چند بار کوبید و گفت: من...من وقتی اولین..بار دیدمش...قلبم
دستشو چند بار تکون داد و ادامه داد: اینجوری لرزید

Anemone Where stories live. Discover now