آنچه در نگهبان مسیر سبز گذشت...
نگاه تهیونگ هنوزهم کدر بود اما حالا، لایه هایی از غم، روی مردم های سیاهش، سایه انداخته بود:
-این خواب تو نیست جین. اینجا قسمتی از برزخه.بی هوا پرسید:
-یعنی من مُردم؟
لبخند، نرم، مثل شبنم نشست روی لبهای تهیونگ:
-خواب هم نوعی از مرگه!گلوش خشک شده بود اما احساس تشنگی نمیکرد. این هم دلیل دیگه ای برای خواب بودنش. دوباره پرسید:
-چرا تو اینجایی؟ چرا داری به من کمک میکنی؟تهیونگ، به خوبی احساسات جین رو درک میکرد! اینطور ناگهانی وارد دنیایی دیگه شدن، اصلا درکش آسون نبود و قطعا ذهنش رو خسته میکرد. دوباره روی چمن ها نشست، احساسی مثل "همزادپنداری" مانع این میشد که جین رو سردرگم رها کنه! البته... نمیدونست هنوز هم همزاد آدم های اون بیرون محسوب میشه یا نه.
نمیدونست از کجا شروع کنه، پس فقط سعی کرد سوالات جین رو جواب بده:
-من نگهبان این جنگلم! نگهبان بخشی از برزخ، تا مراقب باشم اجنه وارد دنیای شما انسان ها نشن و کسی رو آزار ندن. این کاریه که از ابتدای خلقت، به عهده ی نگهبان هایی بوده که ارواحشون، انتخاب میشه.__________________
پارت چهاردهم
هرچقدربیشتر با تهیونگ حرف میزد، بیشتر گیج میشد. کلافه چشم هاش رو ریز کرد و پرسید:
-من... هیچی نمیفهمم! اینی که الان دارم میبینم خوابه؟ پس چرا اینقدر واقعیه؟ اون مار قهوه ای چطور؟ اون موجودات؟ اونا هم خواب بودن؟ پس چطور تو ازشون مطلعی، تو اگه آدمی اینجا چیکار میکنی؟ چرا گناهکاری؟ اصلا من باید چیکار کنم تا اون موجودات رهام کنن؟یک نفس و بی وقفه پرسید و اصلا نفهمید کی صورتش از اشک هاش خیس شد. از بچگی همینطور بود، برخلاف ظاهر سرد و رفتار های بالغانش، هرموقع ذهنش تحت فشار بود، ناخودآگاه گریش میگرفت و تراپیستش به خانوادش اطمینان داده بودن هیچ مشکلی درکار نیست، فقط واکنش غیرعادی بدنش در مقابل تخلیه عواطفه، اما اصلا توقع نداشت، روحش هم اینطور باشه!
تهیونگ بی توجه به احوال جین، به مرد نزدیک شد و روی تخت سنگ بزرگی که در همون نزدیکی بود، نشست. میدونست احوال جین طبیعیه و هرکسی هم بجای اون میبود، از پس این فشار های عصبی برنمیومد. کمی منتظر موند تا جین آروم بشه و آهسته به حرف اومد:
-من سالها پیش مُرده ام جین...سکوت سنگینی بینشون شکل گرفت. جین با چشم های بیرون زده از تعجب به تهیونگ نگاه میکرد و تهیونگ هم در سکوت، سرش رو پایین انداخته بود; حتی دیگه پرنده ها هم آواز نمیخوندن!
- من سالها پیش مرده ام و همونطور که گفتم، روح من اینجاست تا از جهان آدم ها مراقبت کنه... اینجا جایی شبیه به برزخه، بُعدی از جهان که موجوداتی که شما بهش میگین جن، دراون زندگی میکنن و از جهان آدم ها دور میمونن. من به خاطر گناهانم اینجام جین، این مسیری بود که بهم پیشنهاد شد، آخرین لطف، برای پاک کردن روحم.

ESTÁS LEYENDO
THEY - TAEJIN
Terror▫️Name : They (Green road guardian) ▫️Writer : Rednight ▫️Genre : Horror, Fantasy (Paranormal), Archeology ▫️Couple : Taejin ▫️Character : Kim Jin , kim Taehyung, Hope Schmitt جسمی آبستنِ گناه که به جا مانده و روحی که تقاص پس میدهد. درمیان جنگلی...