Part 24

168 58 25
                                    

آنچه در گذشته خواندید

جین هنوزهم همون لبخند پر از شیطنت روی لبهاش داشت:
-شوخی نکردم تهیونگ! گفتم که، هرچی کمتر بدونی...
جمله‌اش با صدای تقی که به شیشه‌ی ماشین خورد، نصفه موند. هردو پسر با وحشت از سرجاشون پریدن و همزمان فریاد کشیدن!

***

خندید و گفت:
-دارم از گشنگی می‌میرم! من زود‌تر می‌رم، شمام بیاید.

منتظر جوابی از جانب جین و تهیونگ نموند و از ماشین پیاده شد. همین‌که صورتش به سمت دیگه‌ای چرخید و مطمئن شد که پسرها نمی‌بیننش، لبخندش از بین رفت و اخم غلیظی بین ابروهاش نشست.

در ماشین رو به هم کوبید، چند قدم فاصله گرفت و توی تاریکی گم شد. از فاصله‌ی نزدیکی، درست مثل یک شبح، زل زد به نور کمی که از ماشین ساطع می‌شد. مطمئن بود جین داشت چیزی رو ازش قایم می‌کرد؛ به پسر اطمینان داشت، می‌دونست چقدر به دوستیشون در هر شرایطی وفاداره؛ اما به جین در رابطه با خودش، اطمینان نداشت.
می‌ترسید بازهم با کله‌شق بازی، بلایی سر خودش بیاره؛ مخصوصا اینکه اوایل از تهیونگ متنفر بود و حالا یک‌روزه باهم رفیق شده بودن؟
البته... کمی هم حسادت می‌کرد شاید. جین تنها رفیقش بود!

چشم‌هاشو کمی ریز کرد و سعی داشت از اون فاصله با لب‌خوانی، متوجه حرف‌های جین و تهیونگ بشه که با لمس شدن شانه‌اش توسط دست گرمی، خون توی رگ‌هاش یخ بست و از ته‌ دل فریاد کشید.
صدای آشنایی غرید:
-فیک دییِح!* چته؟

صدای ماکسیمیلیان بود. نفس گیر کرده توی سینه‌اش رو بیرون داد و به سمت مرد چرخید! هنوزهم دستاش میلرزیدن. عصبانی و با صدای آرامی گفت:
-چرا مثل جن از پشت سر میای؟

ماکسی میلیان توی تاریکی مشتی به هوا انداخت به امید اینکه به جیهوپ بخوره اما نخورد:
-خودت چرا مثل قاتلا توی تاریکی وایسادی؟ پسره کو؟ جین کو؟

جیهوپ لباسش رو مرتب کرد و از تاریکی بیرون آمد، به سمت ماشین رفت و به ماکسیمیلیان گفت:
-توی ماشینه! برگشتم سمت ماشین که برم دنبالشون، خیلی طولش دادن.

رفتار جیهوپ کمی مشکوک بود و ماکسی‌میلیان به خوبی متوجهش شد؛ حتی معتقد بود پسر دستپاچه شده. بدون هیچ‌ حرفی، دنبال همکارش به راه افتاد وبه سمت ماشین رفت.

جین و یک شخص غریبه، داخل ماشین نشسته بودن و انگار مشاجره می‌کردن. صداشون شنیده نمی‌شد اما از حرکات دست جین، مشخص بود که بحث مهمیه. جیهوپ با انگشت وسطش، تقه‌ای به شیشه‌ی سمت راننده زد که هردو مرد داخل ماشین همزمان فریاد کشیدن.

THEY - TAEJINOù les histoires vivent. Découvrez maintenant