آنچه در گذشته خواندید
چشماش داشتن بسته میشدن. دیگه جایی رو نمیدید اما حس لامسهاش هنوز از کار نیوفتاده بود؛ چرا که گرمای آشنایی، پوست دستش رو لمس کرد.
***
صدای گرم و آشنایی اسمش رو مدام تکرار میکرد:
-جین؟ جین؟ چشماتو باز کن.گوشهی پلکهای سنگینش رو از هم فاصله داد. توی جنگل سرسبز و آشنایی بود. صورت مقابلش، اون چشمهای مهربان و آرام، موهای طلایی و لباسهای سفید و عطر درختها. دوباره توی رویاهاش بود؟ به سختی زمزمه کرد:
-پِدَر! نگهبانِ...جنگل.آهسته پلک زد، صدا دوباره ازش خواست چشمهاشو باز نگه داره. بازهم پلکهاشو از هم فاصله داد. اینبار تهیونگ مقابلش بود، با همون موهای مشکی که حالا خاکی شده بودن و چشمهای ترسیده و نگران.
-جین؟ جین هوشیار بمون، نخواب! خواهش میکنم نخواب جین.به سختی و درحالی که نفس کشیدن براش سخت شده بود گفت:
-خستهام.و دوباره پلکهاش روی هم افتادن و به خواب عمیقی فرو رفت.
***
سردش شده بود و صدای شرشر باران، حس سرما رو بیشتر میکرد.
به سختی گوشهی پلکش رو فاصله داد؛ هوا نیمه تاریک بود و باران به سختی میبارید. به قدری حالش بد و ناتوان بود که حتی نمیتونست لبهاش رو از هم باز کنه و کلمهای حرف بزنه.نگاهش رو با نگرانی به اطرافش چرخاند؛ سقف موقتی که از برگهای پهن درختها درست شده بود، مانع خیس شدنش توسط باران میشد.
صدای قدم های شخصی رو میشنید که به سرعت به اطراف میدوید و برگهای روی سقف رو بیشتر میکرد تا بدن بیجانی رو از باران در امان نگه داره.
نتونست بیشتر مقاومت کنه! دوباره از حال رفت.***
با صدای دلچسب پرندهها، پلکهای به هم چسبیدهاش رو فاصله داد. نور خورشید به صورتش میتابید، چشمهاشو دوباره بست و اینبار دست دردناکش رو به سختی بالا آورد، سایهبان چشمهاش کرد و با تلاشی دوباره، پلکهاشو از هم فاصله داد.
هوای آفتابی و دلچسب، حالش رو جا میآورد و طبق بیشترین رنگی که اطرافش میدید، یعنی سبز و قهوهای، به راحتی فهمید که توی یک باغ یا جنگله. آخرین چیزهایی که به یادش میومد، انفجار تومولوس و گیر کردن زیر آوار بود و حالا مرز بین خیال و واقعیت رو گم کرده و نمیدونست چطور سر از اینجا در آورده.
کمی نیمخیز شد و به اطرافش نگاه کرد! همه چیز در آرامش بود و تا چشم کار میکرد، هیچ ردپایی از انسانها دیده نمیشد.
نگاهش به سفف کوتاه بالای سرش افتاد و برگهای پهن درختهارو دید.
پس چیزهایی که به یاد میآورد، خیال و توهم نبودن و یه نفر دیگه هم اونجا بود؟ اما کی؟ تهیونگ؟ تهیونگ که جلوتر از همه به خروجی تومولوس رسید.
![](https://img.wattpad.com/cover/268413872-288-k29661.jpg)
YOU ARE READING
THEY - TAEJIN
Horror▫️Name : They (Green road guardian) ▫️Writer : Rednight ▫️Genre : Horror, Fantasy (Paranormal), Archeology ▫️Couple : Taejin ▫️Character : Kim Jin , kim Taehyung, Hope Schmitt جسمی آبستنِ گناه که به جا مانده و روحی که تقاص پس میدهد. درمیان جنگلی...