آنچه در گذشته خواندید
آخرین کاری که از دستش برمیومد این بود که بین هقهق اشک و ترس با التماس فریاد بزنه:
-تهیونگ... تروخدا...***
به قدری تاریک بود که حتی جلوی پاش رو هم نمیدید و چندبار سکندری خورد. گوشش رو تیز کرد تا بلکه از طریق صداها به جین برسه اما صدای باران شدید و رعد و برق، سکوت تیمارستان رو میشکست.
دوباره گوش سپرد؛ دیگه صدای فریاد جین نمیاومد. سکوتِ وهم برانگیزی که به نظر میامد آرامش قبل از طوفان باشه، احوالش رو به هم میریخت.
«تهیونگ... تروخدا...»
صدای فریاد دردمند جین بود که از سمت راست به گوش میرسید. وقت رو تلف نکرد و با لگدی محکم، درِ کناریش رو شکوند.
یک رعد و برق دیگه اتاق رو روشن کرد! جسم بیجان باستانشناس، وسط اتاق افتاده بود و اثری از جن به چشم نمیامد. به سرعت کنار پسر نشست و نبضش رو چک کرد؛ میزد اما ضعیف بود.
مرد رو روی کولش گرفت؛ از تیمارستان بیرون زد و زیر باران، بی هدف و با قدمهای بلند، میدوید.***
سر درد داشت. صداهای اطرافش مبهم بودن اما صدای خراشیده شدن چیزی، پررنگتر از بقیهی صداها بود. مثل کشیدن ناخن کشیدن روی تنهی درخت یا... یا شاید هم کشیدن یک سنگ تیز روی یک تکه چوب.
کمکم مغزش به حالت عادی برگشت و تهیونگ و سنگ و چوب رو بهخاطر آورد؛ پس هنوز زنده بود.آهسته گوشهی پلکش رو باز کرد. فضای سرسبز جنگل اطرافش وآسمان آفتابی آبیرنگ، بار دیگه بهش یادآوری کردن که کجا گیر افتاده.
به سختی از سرجاش بلند شد که صدای نگرانش رو شنید:
-دراز بکش جین! بلند نشو.نگاهی به صاحب صدا انداخت. موهای صورتش کم و بیش در اومده ودور چشمهاش از کم خوابی لکهی تیره افتاده بود.
به سختی از بین لبهای خشکش زمزمه کرد:
-تشنهام!تهیونگ دوباره به دراز کشیدن ترغیبش کرد و با قدمهای بلند به سمت دیگهای رفت. چند دقیقه نگذشته بود که با ظرفی شبیه به کاسه برگشت:
-یه چشمهی آب شیرین این اطراف پیدا کردم. بذار کمکت کنم بلند شی.و به کمک مرد، نیم خیز شد و به آب زلال داخل کاسه نگاه کرد. نمیتونست چیزی که میبینه رو باور کنه! انعکاس صورتش توی آب به قدری تکیده و داغون بود که انگار سالها از خوابیدنش میگذشت.
چندتا از مویرگهای داخل چشمش پاره شده بود، خونمردگی چشمهاش، شرایط دردناکی که پشتسر گذاشته بود رو رو بهراحتی توصیف میکرد.
تهیونگ که متوجه نگاههای غمگین مرد شده بود، کاسهی آب رو به لبهاش نزدیک کرد و گفت:
-به چی نگاه میکنی؟ زودباش تا خنکه بخور عزیزم.

ANDA SEDANG MEMBACA
THEY - TAEJIN
Seram▫️Name : They (Green road guardian) ▫️Writer : Rednight ▫️Genre : Horror, Fantasy (Paranormal), Archeology ▫️Couple : Taejin ▫️Character : Kim Jin , kim Taehyung, Hope Schmitt جسمی آبستنِ گناه که به جا مانده و روحی که تقاص پس میدهد. درمیان جنگلی...