part1

355 77 21
                                    

_من نِ می یامممممممم همینکه گفتم
اصلا برا چی باید بریم کره؟ مگه نروژ چشه؟

+برای بار پونصد ام بکهیون پدربزرگت میخواد بازنشسته بشه و اپات باید برای اداره امور برگرده کره تقصیر اون بیچاره چیه که میخواد بالاخره چند سالی از عمرش رو استراحت کنه؟

_باز نشسته؟ نخیییر ایشون میخوان با زن نشسته شن استراحت؟ بله دیگه وقتی بیبی گرل گرفته هم سن من باید هم بشینه ور دل امگا جونش دیگه چی گفتی؟ بیچاره؟ اون گرگ پیر معلوم نیست چه نقشه ای داره وگرنه این همونه که وقتی آپا با نظرش مخالفت کرد به بهونه شعبه نروژ تک و تنها با دوتا بچه فرستادتون اینجا

آپا اومد رو تخت کنارم نشست و همزمان با بغل کردنم سعی دوباره اش رو برای راضی کردنم کرد

+هیونی قشنگم، پسرم ،اینکه پدربزرگت با کی و چطور ازدواج کرده به ما ربطی نداره عزیز دلم بعدشم اون موقع با آپات دعواشون شد الان که بعد اینهمه مدت آشتی کردن تو دیگه سنگ ننداز جلو راهمون رزکم
تازه هیونگت هم که اونجا زندگی میکنه دیگه میتونی زیاد ببینیش و هی هرشب هرشب بعد هر زنگش کلی بغض نکنی

درسته که آپا داشت نوازشم میکرد ولی اگه من بعد ۱۷ سال نگاه کیم هیچول رو نشناسم که باید برم بمیرم که
نگاهش داد میزد جرعت داری دوباره مخالفت کن بکهیون ولی خوب اگه من میتونستم جلو زبونمو بگیرم که دیگه بکهیون نبودم 

_اپا میدونستی شدی عین آدم بزرگ هایی که به بچه میگن گریه نکن برات شوکولات میخرم؟ خیر سرم ۱۷ سالمه با هیونگ گولم میزنی؟

انگار که این جمله ها ضامن نارنجک رو بیرون کشیده باشه هی آپا منفجر شد:

+اصلا هر غلطی میخوای بکن من و شیوون آخر این هفته میریم کره تو رو هم خِرکش میکنم میبرم ببینم چه غلطی میخوای بکنی هرچی نازش و میکشم بدتر میشه نیم وجبی لوس
و پشت سرش در اتاق و محکم به هم کوبید 

و منی که تازه داشتم  پرت شدن ناگهانی از بغلش روی تخت رو هضم میکردم با صدای در از جام پریدم و دوباره رو تخت فرود اومدم

و اونجا تازه فهمیدم چه غلطی کردم
آخه کدوم دیوانه ای وقتی میخواد شب اجازه بگیره بره کلاب و عشق و حال با رفقاش و سگ مست کنه اینجوری دعوا میکنه که من کردم

البته اینجوری نیست که به سن قانونی رسیده باشم ها ولی تو نروژ یسری کلاب های مخصوص امگاها هستن که اگه اجازه پدر آلفا رو داشته باشی میتونی زیر سن قانونی بری توش خوشگذرونی

و صد البته که شیوون شی هر چقدر تو مسائل دیگه من و لوس میکنه و نازمو میکشه و یه پدر کاملا روشن فکره که تو ۱۶ سالگی دست پسر امگاشو گرفت برد پیش تراپیست روش های جلوگیری یادش بده که یوقت تو این سن و سال نوه دار نشه باز هم اسم کلاب و مست کردن که میاد میشه یه پدر اهل چوسانی که کاملا ممنوع میدونه این کارارو برای یه بچه زیر سن قانونی اما وون آپا یه ویژگی کاملا خاص به عنوان یه آلفای سلطنتی داره که با تمام وجود امیدوارم آلفای آینده منم داشته باشتش اونم اینه که گوشش جلوی دهن هی آپا ست که اون بگه وون آپا بگه چشم و از اونجایی که هی آپا مشکلی با کلاب رفتن من نداره تو تمام سال گذشته هر بار وون آپا رو راضی به امضای اجازه کرده

The curse of moon goddessWhere stories live. Discover now