مینهو نمیخواست کیم کای فعلا چیزی راجب نسبت اون با دوست قدیمیش بدونه و قطعا پارک چانیول بعد از امشب، اولین کاری که میکرد گفتن همه چیز به صمیمی ترین دوستش بود و مینهو اگه میخواست همه نقشه هاش خراب نشن، باید جلوی این فاجعه رو میگرفت.
برای همین قبل از بیرون رفتن از خونه خانواده پارک و برگشتن به خونه و آماده شدن برای مهمونی شب، سوبین رو کنار کشید. امیدوار بود اون پسر بتونه تاثیری که میخواد رو روی پدرش بذاره.
چهره نگران و ترسیده مینهو -که بخش خیلی زیادیش تظاهر برای جلب همکاری سوبین بود- اون پسر رو حسابی نگران کرده بود.سوبین: مینهو؟ چیزی شده؟
مینهو: میشه یه لطفی در حقم بکنی سوبین؟ لطفا نمیدونم چیکار کنم.
سوبین: چی شده؟ هرکاری از دستم بربیاد برات انجام میدم.
مینهو: میشه وقتی به پدرت راجب افسون الهه ماه گفتی، ازش بخوای به کای شی چیزی نگه؟ سوبین من نمیخوام سونگمین رو از دست بدم. ما تازه شروع کردیم و همینجوری اش هم پاپام بخاطر اختلافات گذشته به شدت مخالفه. نمیدونم اگه ابونیم بفهمه من کی ام چه برخوردی میکنه و اگه مخالفت کنه کار رابطه ما تمومه.سوبین: این چه حرفیه مینهو، مگه رابطه من و یونجون خراب شده که رابطه شما خراب بشه؟
مینهو: با رابطه شما کسی مخالفت نیست سوبین. پاپام وقتی راجبتون فهمید فقط از هیونگ خواست قبل از هر چیزی تو رو کامل بشناسه. اما برای من کلی عصبانی شد. اگه پدر هام مخالف رابطه شما بودن، رسمی اش نمیکردن و مخالفت کردن پدر تو هم با شخصیتی که امروز ازش دیدم بعید به نظر میرسه. ولی همینجوری اش پاپام مخالف صد در صد رابطه ماست و کای شی هم عمرا اجازه بده پسرش با من توی رابطه بمونه. من واقعا نگرانم سوبین، اینطور نیست که بخوام تا ابد مخفی اش کنم فقط تا وقتی که رابطه ام با سونگمین عمیق تر بشه یا حداقل پاپام یکم کوتاه بیاد، که بتونیم این مخالفت دو طرفه رو هندل کنیم. میشه لطفا این رو از پدرت بخوای؟
سوبین: من نمیخوام راجب افسون به آپا بگم، ولی مطمئن میشم به عمو کای چیزی نگه. خیالت راحت.
مینهو لبخند زورکی ای زد. سوبین یه تنه داشت گند میزد به کل نقشه هاش. یعنی چی که پارک چانیول نفهمه.
مینهو: دیوونه شدی سوبین؟ باید به پدرت بگی، اون حق داره بدونه که قراره کی رو ببینه. اگه چانیول شی اونجا برای اولین بار پاپام رو ببینه، هر واکنشی رو میتونه تحت تاثیر شوک داشته باشه و اونوقت معلوم نیست چی بشه. اینکه تو بدونی، اما به پدرت نگی ظلم در حقشه.پارک چانیول اگه با دیدن پاپاش شوکه میشد، حتی الهه ماه هم نمیتونست مانع خبر دادنش به کیم کای بشه.
سوبین: ولی بازم گفتنش برام سخته، اصلا نمیدونم چی بگم.
مینهو نفسش رو حرصی بیرون داد. قصد چنین کاری رو نداشت، اما سوبین داشت مجبورش میکرد.
مینهو زمزمه وار چیزی رو به زبون آورد.
KAMU SEDANG MEMBACA
The curse of moon goddess
Manusia Serigalaخلاصه : افسون الهه ماه اونقدر نسل به نسل و دهن به دهن چرخیده بود که خیلیا افسانه صداش میکردن افسانه افسون الهه ماه! این افسانه میگفت اگه یه آلفا و امگا که جفت سرنوشت همن همدیگه رو ملاقات کنن ولی همدیگه رو رد کنن این سرنوشت یکی شدن توی نسلشون میچرخ...