S2part13

138 40 27
                                    


بکهیون: جی هیونگ سراغ چانیول رفته بود و با هم دست به یقه شده بودن، اما وقتی چان بهش گفته بود که رزتا خودکشی کرده، هیونگ از شدت شوک نتونسته واکنشی نشون بده و چانیول هم از فرصت استفاده کرده و حسابی هیونگ رو زده‌. من اون روز ها حالم خیلی بد بود نگاه کای و رفتار چانیول و چیزهایی که قبلش با خانواده ام برام پیش اومده بود همه و همه دست به دست هم داده بودن. شب ها تا صبح روی تاب چوبی داخل گلخونه داخل اتاق خیره به باغ تاریک بیدار میموندم و روز ها توی تخت به زور داروهایی که وون آپا میگفت توی پارچ آب اتاقم بریزن خوابم می‌برد. نه درست و حسابی چیزی میخوردم، نه کلمه ای حرف میزدم. گاهی هم از شدت فشار روانی تب میکردم و هزیون میگفتم و اینطور که برام تعریف کردن، تمام هزیون هام به کای برمی‌گشت. انگار که جز خیانت اون اتفاق دیگه ای برای چوی بکهیون نیوفتاده باشه. چند روز بعد هیونگ به عمارت پارک رفت. رفت تا بفهمه رزتا چرا خودکشی کرده و چانیول چرا چنین کاری با من، و اونجا تازه پرده از راز ها برداشته شد. اونجایی که چانیول و خانواده پارک فهمیدن جی هیونگ بی گناه بود و من از اون هم بی گناه تر.

یونجون: بعد اش چی شد؟ بین عمو و رزتا چی پیش اومد؟

بکهیون: دقیق نمیدونم چه حرف هایی رد و بدل شد. اما میدونم که رزتا همه چیز رو تعریف کرده و جی هیونگ هم اتفاقاتی که برای من افتاده بود رو. میدونید، کای واقعیت رو به چانیول گفته بود. اینکه بزرگترین نقطه ضعف جی هیونگ منم! اینکه اون برای من هرکاری میکنه. شاید توی ظاهر اینطور نبود، شاید حتی اون اواخر همه چیز بین ما بهم ریخته بود. ولی احساسمون به هم تغییر نکرده بود. چوی جی یونگ هنوزم همونی بود که اگه تو خیابون شکلات مورد علاقه ام رو میدید، کنار میزد تا برام بخره. همونی که هفته ای یه عروسک پولیشی برام میفرستاد. من اون زمان این ها رو نمیخواستم، آغوشش و حضورش برام مهم تر بود. اما میشه گفت بچه تر از اونی بودم که بفهمم، این ها معنی توجه میده. که اون شبیه پدر هام نیست و وقتی تماس ام رو جواب نمیده یا بهم سر نمیزنه، یعنی فقط سر اش شلوغه و این خوراکی ها و عروسک هایی که به عمارت میاد، یعنی تو اوج کاری که حتی بهش فرصت جواب دادن به تماس و پیام هام رو نمیده باز هم به فکر من هست و میخواد خوشحالم کنه. جی هیونگ تحمل اش رو نداشت، تحمل اینکه رزتا بخاطر یه سوتفاهم الکی با من کاری کرده بود که توی تخت بخاطر تب عصبی میلرزیدم و دکتر خانوادگیمون جرعت نمی‌کرد از بالا سرم بلند شه مبادا بلایی به سرم بیاد. این برای جی هیونگ سنگین بود، اونقدر که همونجا رزتا رو رد کنه.

مینهو: پس افسون الهه ماه؟

بکهیون: افسون الهه ماه وقتی رابطه جنسی انجام بشه باطل میشه مینهو. جی هیونگ و رزتا توی اون مدت رابطه اشون، قطعا بیشتر از یک بار افسون رو باطل کرده بودن‌.

یونجون: چی شد که رفتین چین؟

بکهیون با یادآوری اون سفر لبخندی زد.

The curse of moon goddessWhere stories live. Discover now