سر میز شام
^خوب بفرمایید نوش جانتون
؛ددی جونمم برات از این کیمچی ها بکشم؟
^نیاز نیست غذاتو بخور جسی
^راستی بکهیون چند سالته؟
_۱۷ سالمه
^هوم هنوز خیلی بچه ای
سرمو میبرم تو گوش هیونگ:جی یونگی پستونکمو بده
=دو دیقه فقط دو دیقه زیپ دهنتو بکششش
^چی میگید در گوش هم شما دوتا برادر؟
_چیز خاصی نمیگیم
^یبار جواب سر بالا به من ندی میمیری؟
_چرا الکی میگین درمورد سن و درسم که درست حسابی جواب دادم
من موندم مگه دارم جک میگم هرچی جواب میدم این جمع یه دور میخنده باهاش
^الحق که دست پرورده هیچولی اخلاقت باهاش مو نمیزنه
_اختیار دارین به هر حال خون خونه دیگه
^تا خونه اتون آماده بشه بمونین همینجا فردا شب هم میخوام یه دورهمی خانوادگی بگیرم حالاکه بعد اینهمه مدت همتون اومدین میگم هنری و هانگنگ و کریس هم بیان بعد سالها خانواده امو دور هم ببینم
_عمو هنری؟؟؟؟؟ اخجوووووووننننننن
^ذوقشو توله گرگ، دیگه واسه ذوق این بچه هم شده نه نگو هیچول
دختره ی خیار باز پرید وسط میوه ها
؛اوا ددی مگه شیوون اوپا آلفا نیست؟ چرا امگاش باید تصمیم بگیره
^دیگه چه میشه کرد؟ شیوون هم مطابق میل امگاشه تصمیم هاش
؛وا پس ابهت و تسلط آلفا چی؟
_اون مناسب توعه که امگای مطیعی و گوش بفرمان نه آپا های من که جفتشون سلطنتی ان بعدشم از کی تا حالا ابهت آلفا ها تو بیشعوری معنا پیدا میکنه؟
☆☆☆☆☆☆☆
دوساعت بعد ،آلاچیق باغ عمارت چوی
_ميگما اپاااا جونممم
+باز چی میخوای ؟
_کی گفته چیزی میخوام؟
+راه نداره چیزی نخوای هیونی بگو اشکال نداره ردیفش میکنم برات
_(لبخند مستطیلی) میخوام با کای برم خوشگذرونی خیلی وقته ندیدمش
+این وقت شب؟
_ساعت هنو ده ام نشده
+باز میخواین کجا رو رو سر مردم خراب کنین؟
_هیچی یکم خیابون گردی و ویراژ تو اتوبانا
یهو کلید فراری خوشگل و سفارشی جی هیونگ جلو چشمم تاب خورد
YOU ARE READING
The curse of moon goddess
Werewolfخلاصه : افسون الهه ماه اونقدر نسل به نسل و دهن به دهن چرخیده بود که خیلیا افسانه صداش میکردن افسانه افسون الهه ماه! این افسانه میگفت اگه یه آلفا و امگا که جفت سرنوشت همن همدیگه رو ملاقات کنن ولی همدیگه رو رد کنن این سرنوشت یکی شدن توی نسلشون میچرخ...