Kai pov
همینطور که داشتم دنبالش سمت اتاقش کشیده میشدم به هر چیزی که میتونست کمکم کنه التماس میکردم نجاتم بده
رایحه اش توی تلخ ترین حالت ممکن بود و خشم و عصبانیت رو فریاد میزد
در اتاقش رو باز کرد و من و دنبال خودش توی اتاق کشوند و در رو محکم بست و قفل کرد
هیچ ایده ای نداشتم قراره خشم توی نگاهش رو چطور آروم کنه
راجب حساسیت شدید این نوع آلفا ها روی جفت هاشون شنیده بودم و میدونستم قطعا قرار نیست ساده از امشب بگذره
چند قدم بعد از در اتاق دستمو رها کرد و خودش جلو تر رفت
دستشو توی موهاش فرو برد و کمی با خشم کشیدشون
معلوم بود داره سعی میکنه خودش رو آروم کنه چون چشم های دو رنگش خبر از جلو اومدن الفاش میداد و جلو اومدن الفاش برای تنبیه امگایی که متعلق به خودش میدونه به کمتر از حامله شدن من ختم نمیشد* کیم جونگ این یا هم کای یه دلیل قانع کننده بهم بده که چرا ساعت یک و نیم نیمه شب باید با این سر و وضع امگام رو تو ایستگاه پلیس ببینم ها
" ما فقط...
* شما فقط چی؟ دوباره بدون گواهینامه نشستین پشت فرمون و لایی کشیدین و جلوی چشم بقیه با سقف باز رقصیدین؟ طوری که بعنوان راننده مست گزارشتون رو بدن و سه بار ازتون تست الکل و مواد بگیرن؟
" ام تقریبا
نفس عمیقی که کشید و با خشم بیرونش داد بیشتر از داد و بیدادش ترسناک بود
هر لحظه انتظار داشتم از شدت خشم منفجر بشه و تیکه پارم کنه" ببین سهون من...
* چیو ببینم جونگین؟ دوتا امگا نصفه شب؟ اگه یه آلفا بلایی سرتون میآورد چی؟ اونوقت میخواستین چیکار کنین
" تنها نبودیم که سه تا آلفا همراهمون بود
* اونوقت این سه تا آلفا کیا بودن؟ اون سه تا نمیتونن بلا سرتون بیارن؟
" هیونگ بک و پسر عموش و هیونگم، هیچکدوم هم ما دوتا رو به چشم امگا هم نمیبینن چه برسه بخوان بلا سرمون بیارن اصلا بخوانم نمیتونن بک امگای سلطنتیه
* اونوقت این سه تا آلفا که قرار بوده مراقب شما باشن وقتی من اوردمت تو اتاق کجا بودن؟ بک سلطنتیه تو که نیستی اون خودش مراقب خودش باشه تو پیشکش، والا ترجیح میدم فک کنم یه مواد ناشناخته زده که تستش منفیه تا اینکه باور کنم نزده این شکلیه، مسته پسره رسما
" این چیزه بخاطر سندرومشه، میره شهر بازی هایپر میشه
* الان دوستت به من ربطی نداره کای، من الفایی نیستم که به ظاهر امگام گیر بدم ولی جدا فکر نمیکنی این تیپ و استایل برای شب گردی مناسب نیست؟
ESTÁS LEYENDO
The curse of moon goddess
Hombres Loboخلاصه : افسون الهه ماه اونقدر نسل به نسل و دهن به دهن چرخیده بود که خیلیا افسانه صداش میکردن افسانه افسون الهه ماه! این افسانه میگفت اگه یه آلفا و امگا که جفت سرنوشت همن همدیگه رو ملاقات کنن ولی همدیگه رو رد کنن این سرنوشت یکی شدن توی نسلشون میچرخ...