S2part3

134 35 35
                                    

مینهو: پیش به سوی دانشگاه.

یونجون: اولین باره میبینم اینقدر برا دانشگاه رفتن ذوق داری.

مینهو بدون جواب دادن به یونجون وارد ماشین شد و در و محکم کوبید. یونجون بلافاصله روی صندلی راننده نشست و ماشین رو حین صحبت با برادرش استارت زد.

یونجون: زهر مار در طویله است مگه اینطور میکوبیش؟ سری سفارشیه بی‌شعور.

مینهو: جور دیگه نمیومدی، بعدش هم جوری نگو انگار خودم ندارم. کادو تولد جفتمون بود دیگه، فقط رنگش فرق میکنه راه بیوفت دیر شد.

یونجون ماشینش رو راه انداخت و از عمارت بیرون رفت تا از طریق جی پی اس مکان دانشگاه جدیدشون رو پیدا کنه.

یونجون: نگفتی، چی شده دانشگاه دوست شدی؟

مینهو صاف نشست و شیطنتی که اکثرا حالت صورتش فریادش میزدن رو کنار زد.

مینهو: میدونی که، پاپا تقریبا درست میگه و من تا حدودی از وقایع آینده با خبر میشم.

یونجون: اوهوم، دقیق نمیدونی چی به چیه ولی یه سری سیگنال ها از آینده میگیری. حالا چی شده مگه؟ قراره چه خبر بشه امروز؟

مینهو: یادته گفتم افسون فقط برا توعه و سراغ من نمیاد و اینا.

یونجون: جفتم رو حس کردی؟

مینهو: یکم بیشتر از حس، یعنی این تو ذهنم اومد که به زودی جفتت رو میبینی. بعد رفتم سرچ کردم فهمیدم پسر امگای اون یارو جفت سرنوشت پاپا تو کلاستونه امروز. پس امروز جفتت رو میبینی، مگه اینکه غیبت کنه.

یونجون: فاک بهت مینهو، زودتر میگفتی یکم تیپ بزنم. ولی تو جفت سرنوشت آپا رو از کجا میشناسی؟

مینهو: بماند

یونجون: مینهووو

مینهو: نمیگی بهش ها خوب؟ میفرستتم شب تو کوچه بخوابم.

یونجون: باشه نمیگم. دهن وا کن ببینم چخبره.

مینهو از توی کوله اش دفتر سبزآبی رنگی رو بیرون آورد و جلوی چشم برادرش تکونش داد.

مینهو: از اینجا

یونجون: این چیه دیگه؟

مینهو: دفتر خاطرات پاپا

یونجون با تعجب سمت مینهو برگشت و پاش رو یه دفعه روی ترمز فشار داد، طوری که هر دوشون سمت شیشه جلوی ماشین پرت شدن.

مینهو: عین آدم رانندگی کن مرتیکه، به کشتنمون دادی. وسط خیابون جای ترمز گرفتنه؟

یونجون: چراغ قرمزه اگه چشاتو وا کنی. حالا بگو ببینم، از کجا کش رفتی اینو؟

مینهو: از اتاق خوابشون.

یونجون: چجوری ورداشتی کسی نفهمید؟

The curse of moon goddessWhere stories live. Discover now