part30

445 41 6
                                    


با حرص به پسر قدکوتاه و اخمویی که دست به سینه به اون‌ها زل زده بود، نگاه کرد و خواست دهن باز کنه و برای اینجوری واردشدنش سرزنشش کنه که جیمین به سرعت به سمت تهیونگ اومد و با گرفتن مچش تکون‌های ریز و محکمی بهش داد.

- یااا تهیونگِ احمق! چطور تونستی بهم دروغ بگی؟ مگه نگفتی یونگی ازم خوشش اومده؟!

- اصلا تو چرا پیش این مرتیکه گوزویی؟!

با دیدن بدن لختش که به شکم روی تخت خوابیده بود، چشم‌هاش گرد شد و نتونست نگاهش رو از بدن دوست صمیمیش بگیره.

این اولین باری بود که اون رو با این وضع میدید.

تهیونگ با خجالت دستش رو از دست جیمین بیرون کشید و ضربه‌ای به پشت گردنش زد.

- لازمه اینطوری بهم خیره بشی کوتوله؟

جونگکوک که رگ غیرتش بالا زده بود و تمام مدت خودش رو نگه داشته بود که به سمت دوست پرروش حمله ور نشه، بازوی لختش که بخاطر رکابی پوشیدن در مرض دید بود رو محکم گرفت و با سردی لب زد.

- چیه تاحالا لخت همجنستو ندیدی؟ اون نگاه هیزتو از رو بدن همسرم دور کن!

این‌بار جیمین بود که با چشم‌های از حدقه بیرون زده به تهیونگ و جونگکوک نگاه می‌کرد.

براش سخت بود که تازه بفهمه دوتا از دوستای صمیمیش باهم قرار میزارن و هیچکدوم به اون چیزی نگفتن.

درحالی که دهنش کج شده بود و پلک نمیزد، دست تهیونگ رو ول کرد و با گرفتن یقیه‌ی جونگگوک، به سختی کمی از کنار تهیونگ فاصله‌اش داد و با گرفتن انگشت اشاره‌اش به سمتش طلبکارانه گفت.

- زر نزن بابا، خیلیا از این حرفا میزنن. بالاخره دوستم زیادی خوشگله و این وان‌نایت ها براش دردسر میشه

با تندی حرف میزد و با کشیدن اخم‌هاش توهم شبیه جوجه‌ای عصبی شده بود.

جونگکوک پوکرفیس نگاهی به جیمین انداخت و با تمسخر لب زد.

- پارک جیمین انگار یادت رفته قبل اینکه با تهیونگ دوست بشی، دوست‌صمیمی من بودی.

پس این مسخره‌بازیا رو بزار کنار

- ما هرسه مون باهم دوستیم نیازی نیست دعوا کنیم

تهیونگ کلافه نفسش رو بیرون داد و دست‌ جیمین رو از یقه جونگکوک جدا کرد و با کلافگی این رو به زبون اورد.

درحالی که چپ چپ به جیمین نگاه می‌کرد، با نگرانی و با بدن برهنه‌اش به سمت پسر بزرگتر خم شد.

با قرار دادن دست‌هاش روی دو طرف صورتش به چپ و راست تکونش داد و نگران لب زد.

- جونگکوک...جونگکوکا حالت خوبه؟ اون کوتوله بهت صدمه زد؟!

𝙵𝚒𝚛𝚜𝚝 𝙻𝚘𝚟𝚎||𝚔𝚘𝚘𝚔𝚟Where stories live. Discover now