¹¹ Robbie

24 7 0
                                    

اروم سمت چادر بتانی اینا می‌رفتیم. برگشتم بچه‌ها رو که پشت سرم بودن نگاه کردم تا مطمئن شم همه‌شون پشتمن.
سوزان-فکر میکنین بیدار باشن؟؟
قبل اینکه بخوایم بریم تو سوزان گفت.
+نباشنم بیدارشون میکنیم.
رفتم تو. همه‌شون بیدار بودن و هرکی داشت یه کار میکرد. با دیدنم تعجب کردن و وقتی بقیه بچه‌ها پشتم وارد شدن تعجبشون بیشتر شد.
دنیل-اینجا چیکار میکنین؟؟
+اومدیم امشب میا رو لخت کنیم.
میا با تعجب برگشت یمتم و تقریبا داد زد.
میا-چیی؟؟
خنده‌ای کردم.
+آروم باش بابا. همینجوری الکی لختت نمیکنیم نگران نباش.
دوید-حرفای مارو اون روز شنیدین نه؟
مارین-فک کنم همه شنیدن
دنیل که کنار دیوید بود یکی از پشت توی سرش زد.
دنیل-همه‌ش تقصیر توئه دیگ اینقد بلند بلند حرف میزنی.
دیوید برگشت سمتش
دیوید-به من چه تو بودی جیغ جیغ میکردی همه‌ش.
خواست یه دونه برای تلافی تو سر دنیل بزنه که چشمم به آرتور که داشت نگاشون میکرد خورد و دستش رو پایین اورد
دیوید-هرچی حالا.
+خیلی خب حالا اینا مهم نی. من کاملا اتفاقی، کاملا اتفاقی فهمیدم ک بتی میخواد امشب رو پیش جسی بمونه. حرف بزنن و اینا. پس...
یه جای چادر که خالی تر از بقیه بود و فکر میکردم بقیه هم جا میشن روی زمین نشستم.
+بیاین امشب یکم خوش بگذرونیم.
اومدن توی یه دایره نشستیم.
هنری-بتانی به هیچکس نمیزاره بتی صداش کنه. چجوری تا الان زنده گذاشتت؟
+گفتمم بتی؟؟ برای اذیت کردنش وقتی باهاش کار دارم میگم بتی فک کنم عادت کردم به. باید بیشتر مراقب باشم.
دنیل-کاریت نکرده تاحالا؟؟
+نمیتونه. اختلاف مهارت اینجا خودشو نشون میده!
یه دور نگاشون کردم. اروم با کف دستم تو سرم زدم و همونجور موندم.
+خیلی خب نباید جلوی شما اینو میگفتم. هرچی حالا. مهم اینه تا الان زنده موندم.
خواستم بازی‌ای که میخواستیم بازی کنیم رو توضیح بدم که چشمم به میا که با تنفر نگام میکرد افتاد. پوزخندی زدم و از جام بلند شدم و رفتم بین میا و جیکوب که کنار هم بودن نشستم.
نگام نمیکرد. سرم رو نزدیک سرش برم. بخاطر خم شدنم از پایین نگاش میکردم. معلوم بود بخاطر نزدیکی زیادم بهش خجالت کشیده ولی همچنان همون حالت تنفر خودش رو حفظ کرده بود و نگام نمیکرد. نزدیک تر شدم بهش تا بالاخره یکم تکون خورد.
+تو از من بدت میاد نه؟؟
چیزی نگفت. چونه‌ش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم. با ترس نگام کرد. یکم دیگه صورتمو نزدیکش بردم.
+عوهه ما اینجا یه بیبی داریم ک از من بدش میاد.
بقیه هم داشتن نگامون میکردن.
دنیل-خدای من رابی تو خیلی تاپیی!
خندیدم و سمتش برگشتم
+ممنون؟؟
بقیه هم بخاطر حرف دنیل خندیدن. میا رو ول کردم و صاف نشستم.
+خیلی خب میدونم از من خوشتون ممکنه نیاد که احتمالش خیلی کمه ولی همینه که هست.
آرتور-راستی از کجا فهمیدی بتانی میخواد امشب پیش جسی بمونه؟؟
+تو چادر بودیم که بتانی پاشد بره گفتم کجا گفت میره پیش جسی. منم قایمکی دنبالش رفتم و خب یکم از حرفاشون رو شنیدم. گفت میخوای پیش جسی بمونه باهم حرف بزنن. داشتم که این فک میکردم که... بتانی و جسی باهمن؟
با گفتن جمله‌م همه با تعجب نگام کردن.
-نههه!!!!
تقریبا همه‌شون باهم داد زدن. تک خنده‌ای کردمم
هنری-دوستن اونا فقط، دوست.
سوزان-ارهه. ما از وقتی یادمونه اونا باهم دوستن.
مکس-جسی بیشتر به تام میاد.
مکس آروم گفت.
مارین-وایی خدایی منن آرهه! خیلیی بهم میانن
دنیل-وایی وایی جوری که تام جسی رو موقع غذا خوردن نگاه میکنهه واییی!!
آرتور-تو همه ‌رو زیر نظر داری نه؟؟
دنیل-معلومه. الکی ک جز بهترین دیدبانا نیستم. باید حواسم به همه باشه.
آستر-هی رابی...
برگشتم سمتش.
آستر-با ما روراست باش. برای چی میخواستی بدونی جسی و بتانی باهمن یا نه؟ رو کدومشون کراشی؟؟
+وات داا فاکک!! هیچ کدومم. فقط به نظرم بهشون میخورد باهم باشن. بعدشم...
سرم رو روی شونه جیکوب که بقلم بود گذاشتم.
+من آدم خودمو دارم.
جیکوب با تعجب نگام کرد
جیکوب-چی؟؟
پوکر نگاش کردم و سرم رو از رو شونش برداشتم. اخم کوچیکی کردم و آروم هولش دادم.
رابی-تو هم یکم همکاری نکنیا. اهه. همه اینجا برعلیه منن.
میا-معلومه.
میا که تا اون موقع ساکت بود گفت.
میا-اینجا هیچکی از تو خوشش نمیاد.
هنری-میا...
تک خنده‌ای کردم.
+بیبیِ من خیلی از من بدش میاد آره؟؟
میا-من بیبی تو نیستم.
خواست پاشه بره که مچ دستش رو گرفتم. با جدیت نگاش کردم.
+بشین بازی کنیم. اذیتت نمیکنم دیگه.
خواست بره که فشار دستم رو دور مچش بیشتر کردم. مطمئن بودم تا بقیه نفهمن چقد دارم دستش رو فشار میدم ولی میدونستم ک دردش زیاده.
+بشین.
اخمی کرد و نشست.
دستشو که ول کردم با دست دیگه‌ش مچش رو آروم مالید.
مارین، سوزان و آستر شروع کردن توضیح دادن بازی به بقیه.
بدون اینکه نگاهمو به میا بدم اون دستش رو که گرفتم بودم، گرفتم و شروع کردم ماساژ دادن مچش تا دردش کمتر بشه.
با تعجب نگام کرد.
توجهی بهش نکردم و توضیح دادن بچه‌ها رو نگاه کردم تا اگه جایی رو از قلم انداختن توضیح بدمش...

Death Time RomanceWhere stories live. Discover now