ᕱ⑅ᕱₛ₂ 9

299 102 84
                                    

୨୧ my petalₛ₂ ୨୧
part 9

୨୧ my petalₛ₂ ୨୧part 9

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

●●●

صبح با صدای عوق زدن های خرگوشش از خواب پرید.
با گیجی به اطرافش نگاه کرد و خمیازه ای کشید. بعد از آنالیز موقعیت، با سرعت به سمت دستشویی رفت ولی پاش به ملحفه تخت گیر کرد و محکم زمین خورد. با درد زانوش و مالید و لنگ لنگان به راهش ادامه داد.
با دیدن خرگوش بیحالی که روی سرامیک نشسته بود و به دیوار تکیه داده بود ، اون هم روی زمین نشست. صورت رنگ پریده اش و نوازش کرد

_ خرگوشم ؟

با بی حالی دهنش و پاک کرد و به دست تهیونگ چنگ زد

+ تهیونگ حس میکنم معده ام داره آتیش میگیره، هر چی خوردم بالا آوردم .اصلا حالم خوب نیست

_ میخوای بریم پیش یونا؟

با خستگی رد کرد

+ نه نونا گفت اینا طبیعیه..

با ناراحتی موهای آشفته خرگوش و از روی صورتش کنار زد و پیشونیش و بوسید

_ فعلا پاشو بریم قشنگم، اینجا سرده

با ملایمت کمکش کرد و تا اتاق رفتن .
خرگوش که با همون حال بدش متوجه لنگ زدن های تهیونگ شده بود ، روی تخت نشست

_ تهیونگی چرا اینجوری راه میری ؟ چی شده؟

با لبخندی کنارش نشست و شلوارش و بالا زد

_ داشتم میومدم ببینم چی شده، پام گیر کرد به این ملافه ها خوردم زمین

با ناراحتی به زانوی کبودش نگاه کرد

+ خیلی درد میکنه ؟

_ نه عزیزم خوب میشه .
تو فعلا اینجا بشین بیبی من میرم برات یه صبحونه خوشمزه میارم با قرص ضد تهوع باشه ؟

+ باشه مرسی تهیونگی

بعد از اون با عشق صورت خرگوش و بوسه بارون کرد.
خرگوشک با لبخند مرد و بدرقه کرد.
روی تخت دراز کشید و به شکمش دست کشید. بعد از اومدن تهیونگ و خوردن کمی صبحونه به همراه قرصش ، اجازه نداد مرد ازش دور بشه‌.
ا

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 6 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

My Petal Where stories live. Discover now