~قسمت بیست و نه~

151 24 1
                                    

چند دقیقه‌ای صبر کردم تا خوابش سنگین‌تر بشه.
بعد آروم سرش رو از روی پاهام برداشتم و از روی مبل بلند شدم.
رو به روش ایستادم.
خیلی بی‌حال به نظر میرسید.

یه دستم رو زیر کمرش قرار دادم و با دست دیگم زانوهاش رو گرفتم.
از روی کاناپه بلندش کردم و به سمت اتاق بردمش.
سمت رایت تخت بزرگم خوابوندمش و روی دو زانو کنارش نشستم.

به ترکیب زیبای صورتش خیره شدم.
پوست سفید و بی‌رنگی که میشد کک و مک‌های کوچک رو روی گونه‌اش دید.
موهای مشکی‌ای که به طرز آشفته‌ای به پیشونیش چسبیده بود.
ابروهای دست نخورده اما خوش فرمش به صورتش جذابیت خاصی میداد.
مژه‌های پرپشت و بلندی که مطمئنم اگه چشمای سیاهش باز بود زیباترش میکرد...
بینی باریک و بامزش که خیلی قشنگ روی صورتیش نشسته بود.
هیکل لاغر و استخونی شکلش خیلی ضعیف به نظر میرسید.

موهای به هم ریختش رو از توی صورتش کنار زدم و بیشتر بهش نگاه کردم.
نفس های سردش بوی الکل میداد که باعث میشد داغ باشه.
پوزخندی زدم و سرم رو پایین انداختم.
من با این دختر چیکار کردم؟

دستای باریکش رو توی دستم گرفتم‌.
روی انگشت‌های کشیدش جای زخم بود‌.
زخم هایی که انگار خوب شده بودن،اما جاش هنوز یادآور درد بود.
بوسه‌ای روی بند انگشتاش زدم.
دستاش خیلی خوب توی دست من جا میگیره.
دقیقا انگار که واسه هم ساخته شده.

به افکار عجیبم خندیدم و از جام بلند شدم.
به سمت آشپزخونه رفتم.
اِما اصلا وضعیت خوبی نداره.
اگه از خواب بیدار بشه،حتما گرسنه هست.

guilty pleasure [Liam Payne]Where stories live. Discover now