لیوان رو بالا برد و الکل رو وارد دهنش کرد.
با مزهی تلخ الکل صورتش جمع شد و آه خفیفی از دهنش خارج شد.به صورت بامزش خندیدم.
اِما بهم چپ چپ نگاه کرد و خندی من شدت گرفت.
از قهقههام نفسم بند اومده بود.لیام:«اگه یه ذره هم شک داشتم،مطمئن شدم که تا به حال هیچگونه الکلی نخوردی!»
پوزخندی زد و گفت:«باید از قبل مطمئن میبودی...»
لبخند روی لبم ثابت بود.این دختر خیلی بیگناهه و همین باعث میشه که بیش از پیش بهش علاقهمند بشم.
لیام:«مطمئنم که تو پاک تر از هر کسی هستی!»
سرش رو پایین انداخته بود.اخم ظریفی روی پیشونیش نشسته بود.
الکل رو توی لیوان میچرخوند و بهش خیره بود.
هنوز توی فکر بود.
اون باید بیشتر از این مایع لعنتی بخوره.اِما:«من چی باید صدات کنم؟»
با چشمای گشاد بهش خیره شدم.با تعجب پرسیدم:«چی؟»
با همون شخصیت آرومش بهم نگاه میکرد.
چشماش پر از علامت سوال بود.
ابروهاش رو بالا انداخت و لبش رو کج کرد.
هنوز منتظر جواب بود.اون قسمت بازیگوشم دلش میخواست که کمی اذیت کنه.
پس درحالی که دستم رو زیر چونم گذاشته بودم و خودم رو روی مبل پرت میکردم،با کمی فکر گفتم:«اممم...فرشتهی نجات چطوره؟»
خندهی ریزی کرد و سرش رو پایین انداخت.با صدای خفهای گفت:«اسم این فرشته چیه؟»
لبخند روی لبم بزرگتر شد و من هیچ کنترلی روش نداشتم.
با حس خوبی که توی قلبم بود گفتم:«لیام!اسم این فرشته لیامه...» .
ESTÁS LEYENDO
guilty pleasure [Liam Payne]
Fanficوقتی عاشق کسی هستی که داره تو رو به قتل میرسونه،برات انتخابی باقی نمونده. چطور میتونی فرار کنی؟ چطور میتونی بجنگی؟ وقتی که تمام این کارها بیشتر به اون صدمه میزنه... وقتی زندگیت تمام چیزی هست که میتونی به اونی که دوسش داری بدی،چطور نمیتونی تقدیمش کن...