پام رو روی پدال گاز فشار دادم و ماشین شروع به حرکت کرد.
به مسخرگی این وضعیتی که توش گیر افتادم پوزخندی زدم.
نمیدونم باید چیکار کنم!
دلم میخواد فریاد بزنم... این لیامی که من هستم،لیام چند روز پیش نیست.
اون لیام قبلی،لیامی بود که وقتی هوا گرگ و میش میشد،از جاش بلند میشد که آماده بشه و از خونه بزنه بیرون.
الان باید وایستاده بود جلوی آیینه و دستش رو لای موهای شلختش تکون میداد.
ولی نشسته توی ماشین و به این فکر میکنه که چجوری میتونه اِما رو نجات بده.اون لیام،لیامی بود که هر شب پیش یه دختر بود که تا باهاش خوش بگذرونه.
نه اینکه قلبش رو به یه دختر پاک و معصوم بسپره و نتونه فکر اون رو از ذهنش بیرون کنه.خندهی بلندی سر دادم و سرعت ماشین رو بیشتر کردم.
قبل از اینکه متوجه بشم خودم رو جلوی تتو شاپ پیدا کردم.
دیوانهواره...
اما در عین حال عاقلانه!
وقتی که جردن داره اون دستگاه مسخره رو روی پوستم تکون میده،میتونم به اینکه چیکار میخوام بکنم فکر کنم.در رو به سمت داخل هل دادم و وارد شدم.
جردن با دیدنم،دست پر از تتوش رو بالا آورد و تکونش داد.
خب اون مرد مسنی هست که همیشه تتوهام رو اون انجام میده.
البته اینو هم بگم که بدن خودش پر تتوه و اگه ازش بپرسید میگه چون به دردش معتاده.. اون بهم گفت تا تتوی یه مشتری دیگه رو تموم میکنه،طرحم رو انتخاب کنم.
من پوزخندی زدم،حرفش رو تأیید کردم و بیکار نشستم.هیچوقت مثل الان برای طرح یه تتو مطمئن نبودم.
میخوام اینو برای اِما داشته باشم.
میخوام یکی از اون حرفهایی رو که برخلاف زورهایی که بهش فشار میاره،از ته دل به به زبون میاره،تتو کنم.کار جردن تموم شد و من به جای مشتری قبلیش،روی صندلی روبهروش نشستم.
اون ازم پرسید که طرح این دفعم چیه؟
من هم بلافاصله جواب دادم:«روی دست راستم میخوام بنویسی:این کلیسای من است،جایی که من دردهام رو تسکین میدهم.» (جمله روی کاور)
جردن ریز خندید و گفت:«برعکس همیشه انتخاب سریعی داشتی.»
لبخند زدم.
فقط خندیدم.
اون هیچوقت نمیتونه درک کنه که این کوچکترین کاریه که واسه اِما میتونم بکنم.
هیچوقت این قدر مطمئن نبودم.
STAI LEGGENDO
guilty pleasure [Liam Payne]
Fanfictionوقتی عاشق کسی هستی که داره تو رو به قتل میرسونه،برات انتخابی باقی نمونده. چطور میتونی فرار کنی؟ چطور میتونی بجنگی؟ وقتی که تمام این کارها بیشتر به اون صدمه میزنه... وقتی زندگیت تمام چیزی هست که میتونی به اونی که دوسش داری بدی،چطور نمیتونی تقدیمش کن...