9

534 100 11
                                    

Harry :

لیام و نایل داشتن وسط میرقصیدن و منم داشتم به اطراف نگاه میکردم که لویی اومد سمتم و کنار نشست و سرشو گذاشت روی شونه ام ، ازش معلوم بود زیادی خورده بود کاملا مست بود .

خودمو پایینتر کشیدم تا راحت تر سرشو بزاره روی شونه ام . لویی با چشمای خمارش نگاهم کرد و مثل اینکه تازه فهمیدم من کیم . بیشتر خودشو بهم چسبوند و اروم گفت .

لویی : « اا هری تویی ؟ چرا نشستی اینجا ، چرا نمیری برقصی »

خنده ام گرفت چون اینجوری که لویی روی من لم داده اگه میخواستمم نمیتونستم بلند بشم .

هری : « جام خوبه ، کسی رو نمیشناسم اینجا »

لویی سرشو تو گردنم تکون داد تا بهتر بتونه نگاهم کنه . موهاش باعث قلقکم شد .

لویی : « همه بچه های دانشگاهن . چطور کسی رو نمیشناسی ؟ »

هری : « خوب دوستای زیادی اینجا ندارم »

به صورتم نگاه کرد انگار داشت با چشماش چیزی رو بررسی می کرد .

لویی : « چرا ؟ به نظر این عجیب غریب نیست ؟ »

از حرفش خنده ام گرفت

هری : « دوست ندارم یه عالمه دوست و آشنا داشته باشم و به زور ماهی یه بار ببینمشون یا باهاشون حرف بزنم . این دوستی نیست از نظرم »

سرشو رو شونه ام برگردوند و با چشمای بسته گفت : « پس دوستی چیه از نظرت ؟ »

یاد نایل و اندرو افتادم و لبخند زدم

هری : « دوستی یعنی بیشتر وقتت رو با دوستت بگذرونی ، با هم بخندین و با هم گریه کنید ، همیشه از حالش خبر داشته باشی و واسه هم مهم باشید نه یکی که فقط اسمتو میدونه و توی دانشگاه بهت سلام میکنه ، من دوستای کمی دارم خیلی کم ، ولی واقعا دوستشون دارم و وقتی پیششونم خوشحالم »

لویی کمی چشماشو باز کرد ، لبشو داده بود بیرون و لپاش بخاطر مستیش کمی قرمز بود

لویی : « توی یه دوست خیلی خوبی ، میشه منم دوستت باشم ؟؟ »

اروم گفت و با چشماش بهم خیره شد . اون خیلی خوشگله تا حالا بهش توجه نکرده بودم ، چشمای ابیش که بخاطر مستی کمی بسته بودن و موهای بهم ریختش واقعا اونو خوشگل کرده بود .

موهاشو بهم ریختم و با شیطنت گفتم : « بهش فکر میکنم »

از روی شونه ام بلند شد و با مشت زد توی کتفم و گفت : « بهش فکر میکنی ؟؟؟ تو واقعا عوضی »

دردم گرفت ولی خیلی بامزه میشد موقع حرص خوردنش ، کتفمو گرفتم و با خنده گفتم : « باشه باشه دوستیم فقط دیگه منو نزن »

جفتمون به حرف من خندیدیم . لویی دستم رو کشید و گفت : « پس بیا بریم برقصیم »

بلند شدم و با لویی رفتیم سمت بقیه و شروع کردیم رقصیدن .

for you [l.s]Where stories live. Discover now