13

467 79 3
                                    


هری :

با نایل و اندرو توی کافه نشسته بودیم . امروز با ماشین اندرو از لندن اومدیم که اگه جایی میخواستیم بریم راحت باشیم و همش سربار نایل نشیم ، اونم کار و زندگی داره .

نایل و اندرو حسابی باهم گرم گرفته بودن و معلوم بود از هم خوششون اومده .

نایل : « اگه میخواید میتونید این یه هفته رو خونه من بمونید ، من یه اتاق مهمان دارم »

هری : « نه تو اتاق من میمونیم . اندرو پتو بالشتشم اورده با خودش »

به اندرو چشمک زدم که با یه نیشخند جوابمو داد : « اونا رو واسه تو اوردم ، من مهمونم روی تخت میخوابم »

هری : « یه کاری نکن هنوز نیومده بندازمت بیرون »

نایل به بحث کردن منو اندرو خندید .

نایل : « چرا دعوا میکنید . باهم روی تخت بخوابید شما که عادتونه »

و ابروهاشو با شیطنت بالا انداخت که حس کردم صورتم از خجالت گر گرفته .
اندرو یه نگاه به من کرد ، یه نگاه به نایل و بعد گفت : « هری !!!!! »

نایل شروع کرد خندیدن و من با دستام صورتمو پوشوندم و گفتم : « من نمیخواستم بهش بگم از دهنم در رفت »

اندرو به رفتارم خندید و دستمو از جلوی صورتم برداشت و گفت : « اشکال نداره »

نایل سعی کرد بحثو عوض کنه

نایل : « راستی یه فیلم باحال اومده میخواید بریم ببینیمش ؟ »

وقتی گفت فیلم یاد لویی افتادم .

هری : « جریان چیه . اون روزم لویی بهم پیام داد و گفت میخوان برن یه فیلم جدید که اومده رو ببینن »

نایل : « خوب برن ببین . چه ربطی به تو داره که بهت پیام داد ؟ »

هری : « بهم پیام داد که ما هم باشون بریم که من لندن بودم »

نایل : « من که لندن نبودم بیشعور ، میگفتی بیان منو ببرن »

هری : « واقعا بدون من میرفتی ؟ »

نایل : « لیامم باهاشون بود ؟»

هری : « حتما بوده دیگه »

شونه هاشو بالا انداخت .

نایل : « پس اره میرفتم »

کی این جوجه اینقدر پرو شده من نمیدونم . خیز برداشت سمتش که بریزمش که اندرو گرفتم . قرمز شده بود از خنده .

اندرو : « هری بشین . این خول بازیا چیه اخه »

با حرص نشستم سر جام ، وقتی درد باسنم رو حس کردم تازه فهمیدم چه غلطی کردم . اخمام رفت توی هم از درد و یه آخی زیر لب گفتم که از چشم بچه ها دور نموند . اندرو یه نیشخند خبیث زد ، نایلم با تعجب نگاهم کرد ولی ترجیح داد چیزی نپرسه چون میدونست جوابای خوبی گیرش نمیاد . لعنت بهت اندرو .

for you [l.s]Where stories live. Discover now