⚠⚠⚠
این چپتر همش اسماته و اگه دوست ندارید میتونید نخوندید
⚠⚠ ⚠هری :
بلند شدم و رفتم سمت دستشویی و درو بستم .
واقعا من سفت شدم ؟ اونم بخاطر یه لمس ؟به خودم توی آینه نگاه کردم و سعی کردم نفس عمیق بکشم تا این سفتی لعنتی از بین بره
صدای در اومد و من بیشتر هول شدم ولی وقتی صدای لویی رو شنیدم خیالم راحت شد و کمی درو باز کردم . لویی در و هل داد و اومد داخل دستشویی و درو قفل کرد .
خوبی خونه نایل اینه دستشوییش طبقه بالاس .
به لویی نگاه کردم که داشت با یه نیشخند نگام میکرد .
هری : « تو چرا اومدی دنبالم ؟ »
دستاشو گذاشت روی کمرم و هولم داد سمت در و لباشو گذاشت روی لبم و شروع کرد به خوردن لب بالایم .
از لبام فاصله گرفت و گردنم رو بوسید و زیر گوشم گفت : « اومدم به تو کمک کنم بیب »
حس کردم نفسم رفت چون دستشو از روی شلوار کشید روی دیکم و همزمان روی گردنم بوسه میذاشت و اروم میمکید .
صدای ناله ای از دهنم خارج شد وقتی که نقطه حساس گردنم رو پیدا کرد .
لویی سرشو اورد بالا و دوباره لباشو گذاشت روی لبم و این دفعه منم باهاش همراهی کردم و لب پایینش رو میمکیدم .
دیکم رو از روی شلوار فشار داد که یه ناله دیگه کردم و اون زبونشو فرو کرد توی دهنم و مثل یه مار توی دهنم چرخوندش .
دستمو توی موهاش بردم و زبونمو روی زبونش کشیدم .
دستاش داشت دکمه های جینم رو باز میکرد و من تا الان اینقدر بخاطر لمس شدن هیجان نداشتم .
لبمو ول کرد و برگشت سمت گردنم و نقطه حساسم رو میکید و من کاری جز ناله کردن نمیتونستم بکنم .
بالاخره دکمه های جینم رو باز کرد و کمی پاینش کشید و دستشو فرو کرد توی باکسرم و دیکمو گرفت .
نفسم حبس شد چون لعنتی دستای اون وحشتناک داغن و جوری که دور دیکم حلقه شدم باعث میشه همین الان بیام .
چشمای بستمه کمی باز کرد و به لویی نگاه کردم . وضع اون بهتر من نبود پس منم دستمو روی دیکش که برامدیگش از روی شلوارم مشخص بود گذاشتم و از روی شلوار مالیدمش .
روی گردنم ناله کرد و باعث شد تمام موهای بدنم سیخ بشن و سفت تر قبل بشم .
دکمه های جینشو باز کردم و با باکسرش کشیدمش پایین و درست مثل خودش دستمو دور دیکش حلقه کردم و بهش هندجاب دادم و دیک لعنتی اون بزرگتر من بود
حرکت دستشو تند تر کرد و صدای ناله اش زیر گوشم باعث سست شدن پاهام شده بود .
منم مثل اون حرکت دستشو تند تر کردم و نفس نفس زدنش نشون میداد که دارم کارمو درست انجام میدم .
صدای ناله هام بلندتر شده بود و خیلی نزدیک بودم .

YOU ARE READING
for you [l.s]
Fanfictionقرار نیست ، زندگی کسل کننده کسی دچار یه تحول بزرگ بشه. قرار نیست ، عشق چشم کسی رو کور کنه . قرار نیست ، کسی بخاطر عشقش خودشو عوض کنه. #larry