هری :چشمامو باز کردم که دیدم سر تختم دراز کشیدم و کسی توی اتاق نیست .
ساعت گوشیمو چک کردم دیدم ساعت 2 ظهره .
یادمه داشتم توی بغل اندرو گریه میکردم . حتما اینقدر گریه کردم تا خوابم برده . ولی اونا الان کجان.حالا که کمی اروم شده بودم تازه فهمیدم زیادی واکنش دادم به حرف لویی . اون که چیزی نگفته بود ، من فقط یه خاطره بد واسم مرور شد و قد تمام مدتی که باید گریه میکردم و نکردم گریه کردم .
صدای بحث کردن از بیرون اتاق میومد چقدر صداهاشون اشنا بود .
از تختم بلند شدم و رفتم سمت در . هنوز لباسهای بیرونم تنم بودن . در و باز کردم و دیدم اندرو یقه لویی رو گرفته . نایل و لیامم سعی دارن جداشون کنن .
هری : « اینجا چه خبره ؟ »
سعی کردم بلند بگم تا توجهشون بهم جلب بشه ، ولی صدام وحشتناک گرفته بود .
نایل اومد سمتم و گفت : « کی بیدار شدی هری ؟ »
از کنار نایل رد شدم و دست اندرو رو کشیدم و از هم جداشون کردم .
هری : « این کارا چیه ؟ چرا کسی نمیگه اینجا چه خبره؟ »
لویی : « من اومدم بهت سر بزنم و ازت معذرت خواهی کنم چون لیام بهم گفت از حرفم ناراحت شدی . باور کن من منظوری نداشتم هری »
اندرو اخم شدیدی به لویی کرد و خواست دوباره بره سمتش که من گرفتمش .
اندرو : « بهتره دفعه بعدی مواظب حرف زدنت باشی تا مجبور به معذرت خواهی نشی »
لویی : « من منظوری از حرفام نداشتم . اصلا به تو چه ربطی داره »
اندرو : « به من چه ربطی داره ؟؟؟ من تورو میکشم »
اندرو رو محکم تر گرفتم چون میخواست بره سمت لویی.
هری : « جفتتون خفه بشید »
لویی : « من فقط اومده بودم ازت معذرت خواهی کنم اون شروع کرد »
به نایل که جفتمون ایستاده بود و از صورتش معلوم بود حسابی ترسیده گفتم : « اندرو رو ببر خونت من با ماشین اندرو میام اونجا »
اندرو اومد حرفی بزنه که اخم کردم و گفتم : « کلیدا »
کلیدا رو بهم داد و با اخم وحشتاکی که به لویی کرد بدون اینکه منتظر نایل بمونه رفت . نایلم اروم خداحافظی کرد و دوید دنبالش .
رو کردم به لیام : « میشه بری پیش زین ؟ باید تنها با لویی حرف بزنم »
سرشو تکون داد و زود رفت . به لویی اشاره کردم بره توی اتاق . خودمم دنبالش رفتم و درو بستم .
خودم باید این مشکلو حل کنم پس رفتم و روی تختم نشستم . لویی ام رو تخت لیام نشست و نگاهم کرد .
YOU ARE READING
for you [l.s]
Fanfictionقرار نیست ، زندگی کسل کننده کسی دچار یه تحول بزرگ بشه. قرار نیست ، عشق چشم کسی رو کور کنه . قرار نیست ، کسی بخاطر عشقش خودشو عوض کنه. #larry