هری:
صدای کلید در اومد و بعدش اندرو درو باز کرد. از جایی که نشسته بودم میتونستم ورودش رو ببینم بعد اون الکس اومد داخل .
اندرو بعد در اوردن کفشاش اومد توی خونه و متوجه نگاه خیره من شد و بهم لبخند زد و اومد سمت بچه ها و با لیام و نایل دست داد.
اندرو : « خوش اومدید بچه ها، کی رسیدید؟ »
نایل : « یه ساعتی میشه رسیدیم »
اندرو روی مبل رو به روشون نشست.
اندرو : « خیلی سعی کردم امروز رو زودتر بیام ولی متاسفانه نشد»
الکسم بلاخره اومد سمتمون و بعد یه سلام کلی پیش اندرو نشست.
اندرو : « راستی بچه ها این الکسه، دوست پسرم. و الکس این لیام و نایلن دوستای هری و من »
اندرو بچه ها رو بهم معرفی کرد.
لیام : « خوشبختم از آشناییت راجبت شنیده بودم مرد»
نایل کمی سرخ شد و من سعی کردم خنده ام رو پنهان کنم چون میدونم نایل واسه چی سرخ شد.
الکس : « منم خوشبختم از آشناییت امیدارم چیزای خوبی بوده باشه»
لیام سرشو دوستانه تکون داد، نایل عملا توی بغل لیام قایم شده بود و چیزی نمیگفت و این خیلی بامزه بود.
هری : « نمیخواید لباساتون رو عوض کنید؟»
رو به سمت اندرو و الکس گفتم و به کت و شلواراشون اشاره کردم.
اندرو : « چرا باید آماده بشیم ماهم، راستی برنامه چیه؟»
هری : « قراره بریم کافه رویال»
اندرو سری تکون داد و گفت خوبه.
لویی کنارم ساکت نشسته بود و چیزی نمیگفت. کلا بعد جریان جرالد خیلی کم با اندرو و الکس صبحت میکنه.
الکس : «هری شامو چیکار میکنید؟ جایی رزرو کردی؟»
الکس یهویی ازم پرسید و خوب من به کل یادم رفته بود که واسه شام جایی رزرو کنم.
هری : « ای وای پسر یادم رفت زنگ بزنم بازیل واسه رزرو»
واقعا ناراحت شدم که همچین اشتباهی کردم. بازیل یکی از بهترین رستوان های ساحلی لندن بود.
الکس : « اشکال نداره، شاید بتونم یه میز بگیرم. »
با ذوق نگاهش کردم و خوب تنها کسی که میتونه یه رزرواسیون دقیقه نودی داشته باشه فقط و فقط الکسه.
هری : « ممنونم ازت»
الکس رفت با تلفن حرف بزنه، به لویی نگاه کردم که کمی اخم کرده بود و توی فکر بود. اروم جوری که فقط خودمون بشنویم ازش پرسیدم چی شده.

ESTÁS LEYENDO
for you [l.s]
Fanficقرار نیست ، زندگی کسل کننده کسی دچار یه تحول بزرگ بشه. قرار نیست ، عشق چشم کسی رو کور کنه . قرار نیست ، کسی بخاطر عشقش خودشو عوض کنه. #larry