هری یواش درو هل میده و نور ضعیف باعث میشه چشماشو ریز کنه. صداش توی خونهی تاریک میپیچه.
« لویی؟ کجایی؟ »
لویی با ته موندهی قدرتش لیوان باب اسفنجیشو از مشروب پر میکنه و شیشه رو میکوبه روی اپن. سرشو که بالا میاره، هری رو میبینه که گیج و منگ نگاهش میکنه.
« من خوبم. بخواب هری. »
هری نگاهش میچرخه روی دستای لویی که میلرزه. توی اون نور کم سرخی گونههاش و لباش و پر بودن چشماش معلومه. با دو تا دست لیوانو بلند میکنه و سر میکشتش. از تلخیش ته گلوش و چشماش میسوزن. از تلخی زندگیش هم همینطور. لیوانو میذاره روی اپن و سرشو میچسبونه به سنگ سرد.
« چه فایده داره اگه خواب خوب ببینم؟ چه فایده داره اگه... اگه تو کنارم خوابیده باشی؟ چه فایده داره وقتی کل این زندگیِ مسخره، یه کابوسه که تنها درمانش مردنه؟ »
« لویی. پاشو. »
« کسی که جرات مردن نداره و جرات لذت بردن از زندگیشو، اون دو بار باخته هری. دوبار باختم. »
هری حس میکنه پلکش نبض میزنه. دستشو دور بازوی لویی حلقه میکنه و میخواد با زور بلندش کنه ولی نمیتونه.
« هیچوقت کسایی رو دوست نداشتم که اندازهی خودم دوستم داشته باشن. همیشه انتخابام اشتباه بوده. انگار آبِ یه شهرو ریختم پای یه کاکتوس. احساساتمو خرجشون کردم و هدرشون دادن. »
هری نفس عمیقی میکشه. لویی بطری رو تکون میده و وقتی میبینه خالیه، مچ دستشو به چشماش میکشه.
« کاش مثل همین بطری، یهو یکی تکونم بده و بگه لویی، عزیزم، خواب بد میدیدی. کاش یه آدم معمولی بودم. یه زندگی معمولی، یه خونوادهی معمولی، یه سری حسای روتین. سکس هر فصل یک بار با زنم که زیاد به خودش نمیرسه چون مشغول بچههاست؛ دعوا سر کار با همکارام چون بیشتر حقوق میگیرن؛ فحش دادن توی خیابون به ماشینی که راهمو سد کرده؛ میفهمیش؟ هیچوقت خواستی معمولی باشی؟ »
« معمولی بودن چیز قشنگی نیست لو. »
لویی در کمدو با حرص میبنده. انگار مستی باعث شده قدرتش چند برابر شه. انگار تمام خشمای این چند وقت رو میتونه خالی کنه حالا و بندازتش گردن الکل.
« ترجیح میدم از خوبیِ زیاد خسته شم تا زندگیم مثل ترن هوایی باشه. چی میشد اگه میتونستم همهچیزو عوض کنم؟ »
هری میخواد بطریو بکشه از دست لویی اما لویی فقط نگاهش میکنه و مانعش میشه. لیوانشو دوباره پر میکنه و این دفعه یه ذره از ودکا میریزه روی اپن.
« چی میشد اگه فردا صبح روی ابرا بیدار میشدم و میگفتن بهشته؟ از بالا نگاهتون میکردم که چطوری بدون من میگذرونین و لذت میبردم وقتایی که یه چیزی منو یادتون میآورد. چرا هیچکس ازم برای این زندگی مسخره نظر نخواسته هری؟ »