~Jolly Rancher~

1.2K 274 212
                                    

اخطار اخطار. اونایی که ارادت قلبی به هری این فنفیک دارن با زنجیر چرخ وارد بشن. مرسی.

هری دستشو دور کمر لویی میذاره و به هیناتا که مشغول نوازش کردن موی لندنه نگاه می‌کنه. جوانا شال مشکی دور گردنشو آویزون می‌کنه و یواش روی مبل می‌شینه. به لویی نگاه می‌کنه و نفسشو با صدا میده بیرون.

« آخرین باری که غذا خوردی کی بوده لو؟ »

هری لباشو خیس می‌کنه و با دست آزادش دست سرد لویی رو توی دستش می‌گیره. لویی برای اولین بار توی نیم ساعت قبل سرشو بالا میاره و به چشمای هری خیره می‌شه که نگران توی صورتش دنبال یه اثر کوچیک و‌ محو از زندگی‌ان.

« آخرین بار کی غذا خوردی؟ »

لویی دوباره نگاهشو به زمین میده و این بار سرشو به شونه‌ی هری تکیه میده. جی کفشای پاشنه بلندو از پاش با زور درمیاره و به زخمای روی پاش نگاه می‌کنه. چشماش می‌سوزن و یه گوشه‌ی قلبش هم.

« شما بچه‌ها. انتظار نداشتین که اون تا ابد پیش ما بمونه. داشتین؟ »

همه لرزش صدای جی رو می‌شنون اما کسی به روش نمیاره. هری شقیقه‌ی لویی رو می‌بوسه و دستشو این بار دور شونه‌ی لویی می‌پیچه. پسر از گرمای بغل هری نفس عمیقی می‌کشه و خودشو بیشتر توی بغل اون جا میکنه.

ساعت با بلندترین صدای ممکنش تیک تاک می‌کنه. چشمای جی پر می‌شه و درست سر چهل و دومین تیک تاک ساعت، زن با صدای بلند بغضش رو می‌شکنه. هری میخواد بذاره که لویی ازش جدا شه و بره پیش مادرش اما جی با سرعت از جاش بلند میشه و میره سمت اتاق خواب. در با صدای بدی کوبیده میشه و اون چهارنفر توی سکوت خالص فرو میرن.

« لندن. به نظرم لازمه یه کم استراحت کنی. مراسم به اندازه‌ی کافی خسته کننده بوده. پاشو عزیزم. »

لندن مثل یه بچه‌ی گیج که وسط یه مرکز خرید بزرگ بهش میگن که درب خروج رو پیدا کنه به هیناتا زل می‌زنه. هیناتا دست لندنو می‌گیره بین دو تا دستش.

« لندن، دارلینگ. اگه گوش ندی حالت بد میشه. از بیمارستان بدت میاد. مگه نه؟ »

لندن سر تکون میده و اشکاش از چشماش میریزن روی صورتش. هیناتا لبشو داخل دهنش می‌بره و دستای دخترو فشار میده. گوشه‌ی لب لندنو می‌بوسه و با یکی از دستاش سعی می‌کنه موهاش رو مرتب کنه.

« اگه نخوابی نمی‌مونم پیشت. »

لندن بلند می‌شه و سرعت عملش باعث میشه هینا لبخند عمیقی بزنه. دستشو دور کمر لندن میذاره و یواش میره سمت اتاق خواب. میتونه نگاه تیز دخترو روی بار گوشه‌ی آشپزخونه حس کنه.

در اتاقو باز می‌کنه و رو تختی رو کنار می‌زنه تا لندن بتونه دراز بکشه. وقتی می‌بینه لرزش خفیف لندنو درجه‌ی سیستم گرمایشی رو یه کم زیاد می‌کنه و پتو رو بالاتر می‌کشه. میخواد صندلی میز توالتو بیاره نزدیک تخت که لندن دستاشو می‌گیره.

Lollipop [L.S]Where stories live. Discover now