~The Infinite Gravity Of Our Hands~

1.3K 261 101
                                    

داستان یک بی‌نهایت - قسمت سوم

ویل بعد از تموم شدن ارائه ناخودآگاه نزدیک هری می‌ایسته و نفس حبس شده‌شو آزاد می‌کنه. کف دستای خیس از عرقشو با گوشه‌ی هودی تنش پاک می‌کنه. هری از توی جیبش یه تافی درمیاره و میده به ویل.

« قابل قبول بود. »

« گند زدم. می‌دونم. »

استاد هنری برگه‌های جلوشو مرتب می‌کنه و لبخند مرموزی سمت هری پرتاب می‌کنه.

« کارتون خوب بود پسرا. خسته نباشید. کرم‌چاله‌ها مبحث ساده‌ای نیست برای دانشجوهایی مثل شما. هر چند جفتتون جزو دانشجوهای برتر این دانشکده‌این و خب، کارتون به نسبت بچه‌های دیگه توی سطح نسبتا بالاییه. »

هری لبخندی می‌زنه که باعث می‌شه ویل برای چند ثانیه زیر لب خدا رو شکر کنه. این اولین باره که هری بعد از مردن سیلوا می‌خنده و خوشحاله. انگار فیزیک سر حالش آورده.

« فکر می‌کنم که لازم به بحث سر نمره نباشه هری. درسته؟ »

هری عینکشو که ویل براش با چسب چسبونده به هم میده عقب و نگاه پر از افتخاری تحویل استاد هنری می‌ده.

« نه استاد. هیچ نیازی نیست. »

« هم‌گروهیت خیلی خوب باهات کار کرده هری. خودتم میدونی سخته کار کردن باهات. »

هری نیم‌نگاهی به ویل میندازه و دستشو با فاصله دور کمر ویل میذاره. ویل هیچ تماسی رو با بدنش حس نمی‌کنه و براش مسخره‌س.

« بله استاد. اون واقعا کمک کرد. »

هنری در خودکارشو میذاره و نگاهی به ویل که حالا خودشو چسبونده به دستای هری میندازه.

« خسته نباشی تو. جدا کارتو خوب انجام دادی. من جای تو بودم دست هم‌گروهیمو می‌گرفتم و می‌بردمش بیرون. »

ویل انگار که تازه شده درد دلش پوف عمیقی می‌کشه و چشماشو با دستش فشار میده.

« تفریح با اون شبیه جهنمه. سکوتش کر می‌کنه آدمو. »

صدای خنده‌ی بلند هنری پخش می‌شه توی اتاق و هری با اخم ریزی به ویل خیره می‌شه.

« و توئم هیچ‌وقت دهنتو نمی‌فرستی مرخصی. انگار اگه حرف نزنی، کل سیارات جاذبه‌شونو از دست میدن و نظم حاکم جهان از بین میره. »

« هری فکر کنم این بلندترین جمله‌ی این دو هفته‌ت باشه. »

« فکر کنم این کوتاه‌ترین جمله‌ی زندگیت باشه ویل. »

هنری بلند می‌شه و در اتاقو باز می‌کنه. هری عینکشو میده عقب و ویل لباشو گاز می‌گیره.

« خوشحال شدم مردای جوان. »

ویل جلوتر راه می‌افته و هری بعد از جمع کردن لپ‌تاپ از در بیرون میاد. ویل مشغول جوییدن ناخناشه و پاهاشو با سرعت تکون میده توی هوا.

Lollipop [L.S]Where stories live. Discover now