~Chupa Chups~

1.3K 284 200
                                    

اگه مسیج بوردمو ندیدین تا حالا چک کنین.
شرط برای این چپتر : صد و پنجاه تا ووت و صد و پنجاه تا کامنت. پذیرای کوعتاتون هم هستیم. گو اهد. 🍉

لندن از خواب بیدار می‌شه و صورت هیناتا درست روبروی صورتشه. بیداره و داره نگاهش می‌کنه.

« چیزی میخوای لندن؟ »

لندن یواش خودشو عقب می‌کشه. صداش خش داره و چشماش قرمزتر از قبل خوابیدن شدن.

« تشنمه. »

هیناتا با سرعت بلند می‌شه و دمپاییاشو پاش می‌کنه. از اتاق بیرون میره و نگاهش به هری میخوره که همون طوری که لویی توی بغلشه خوابش برده. لیوانو پر از آب می‌کنه و میره سمت اتاق. لندن لیوان خالی رو بهش برمیگردونه و وقتی می‌بینه هیناتا داره میره بیرون می‌پرسه.

« کجا میری؟ »

هیناتا لبخند می‌زنه. دستشو به دستگیره‌ی در فشار میده.

« اینو بذارم آشپزخونه و یه چیزی بندازم روی پسرا. میام. »

لندن با شک نگاهش می‌کنه. هیناتا درو می‌بنده و این بار یواش حرکت می‌کنه. لویی از سرما مچاله شده توی بغل هری و خود هری هم نوک دماغش سرخ شده. پتو رو از توی اتاق لویی میاره و میندازتش روی اون دو تا. لویی چشماشو برای چند ثانیه باز می‌کنه و وقتی تصویر واضحی گیرش نمیاد، خودشو بیشتر توی بغل هری جا میده.

هینا نفس عمیقی می‌کشه و درست وسط خونه می‌ایسته. هیچ ایده‌ای نداره چطوری باید برخورد کنه تا دوباره جمعشون مثل سابق شه. مطمئنه به خاطر این که پتو روی اون دو تا نبوده قراره سرما بخورن. میره توی آشپزخونه و تمام مواد سوپو آماده می‌کنه. مشغول خرد کردن هویجاست که دستای لندن دور کمرش می‌پیچه و سرش روی شونه‌ش فرود میاد.

« فکر کردم رفتی. »

« نه. دارم براتون سوپ درست می‌کنم. سوپ شیر. دوست دارین؟ »

لندن اوهومی میگه و هیناتا حس می‌کنه الانه که از این همه نزدیک بودن آب شه. سرفه‌ای میکنه که لندن ازش جدا میشه.

« ببخشید. من نمیخواستم ناراحتت کنم. »

هیناتا لبشو داخل دهنش میبره و چیزی نمیگه. امیدواره حسای ته دلش درست نباشن. امیدواره که لندن بهش بیشتر از دوست نگاه نکنه. در قابلمه رو میذاره و شعله رو کم می‌کنه. لندن روی صندلی نشسته و به بار خیره‌ست.

« خوابت نمیاد؟ »

سرشو به دو طرف تکون میده.

Lollipop [L.S]Where stories live. Discover now