~Godiva~

1.2K 288 238
                                    

هری روی سکو می‌شینه و لویی پوفی می‌کشه.

« اینجوری منتظرم بود لندن؟ حتی خونه نیستن! »

هری دوبار روی پاش می‌کوبه که لویی بیاد و بشینه روشون. وقتی لویی با خنده‌ی بدی بهش نگاه می‌کنه تند تند توضیح میده.

« زمین سرده؟ اذیت میشی؟ آره. »

لویی میخنده و رو به هرب روی پاهاش میشینه. دستشو بین موهای هری می‌بره و محکم گونه‌شو می‌بوسه. هری می‌خنده و گر می‌گیره.

« نمیذارم یه لحظه هم ناراحت بشی از الان هری. »

هری لبخند ریزی می‌زنه و وقتی لویی انگشتاشو توی چالش می‌لره لبخندش عمیق‌تر میشه.

« منم لویی. منم. »

لویی توی سکوت با چالای هری بازی می‌کنه که هری محکم پیشونیش رو می‌بوسه. گوشی لویی توی جیبش میلرزه. لویی جلوتر میره و سرشو میذاره روی شونه‌ی هری و زمزمه می‌کنه.

« گوشیم توی جیب پشتمه. »

هری دستاشو با شک میبره سمت جیب لویی و سعی می‌کنه با کمترین تماس گوشی رو دربیاره. وقتی میدتش به لویی، اون با یه دست گوشی رو می‌گیره و با دست دیگه‌ش سعی می‌کنه زیپ شلوار هری رو باز کنه.

« لندن؟ خودتی؟ منتظر بودن بهت خوش میگذره؟ »

برعکس همیشه صدای بلند خنده‌ی لندن نمی‌پیچه توی گوشی. لویی وقتی چشمای گرد شده‌ی هری رو می‌بینه می‌خنده و دولا می‌شه و روی لباشو یواش می‌بوسه.

« لویی. ما بیرونیم و داریم میایم خونه. »

« ما؟ »

« من و گرمز و هینا. »

لویی اخم ریزی می‌کنه و سعی می‌کنه فکرشو جمع و جور کنه. برای چی گرمز باید با هیناتا بره بیرون؟ دستای لویی حالا درست روی بدن هری‌ان و هری داره انرژی زیادی صرف این میکنه که درست نفس بکشه.

« من کلید ندارم و با هری منتظریم. زودتر بیاین. »

باشه‌ی پر از بغض لندن باعث میشه دستای لویی دیگه حرکت نکنه.

«لان، چی شده؟ »

لندن سکوت می‌کنه و بعد یه معذرت‌خواهی کوتاه گوشی رو قطع می‌کنه. هری نفس عمیقی می‌کشه و لویی میخنده. گوشی رو روی سکو میندازه و جاشو تنظیم می‌کنه. هری هنوز متعجبه و اوضاعش خوب نیست.

Lollipop [L.S]Where stories live. Discover now