~Vivani~

1.3K 304 648
                                    

🍉🌻

« من دم در فروشگاهم هری. »

دو دقیقه از ارسال پیام می‌گذره و لویی کف دستاش از شدت عرق کردنش می‌سوزن. اگه هری بهش بگه که نمی‌تونه هیچ‌وقت دوستش داشته باشه چی؟ اگه توضیحاتش فقط همه چیزو بدتر کنه چی؟ اگه نتونه به هری همون‌طوری، با همون چشمای براق نگاه کنه چی؟

« چرا نمیاد؟ »

به در فروشگاه نگاه می‌کنه و با پاهایی که لرزششون معلومه میره سمتش. درو باز می‌کنه و چشم می‌چرخونه دور فروشگاه. هیناتا رو تشخیص میده که خم شده به سمت زمین و انگار یکی جلوشه. پا تند می‌کنه از فکر این که اون آدم روی زمین هریه و با دیدن صورت خندون هیناتا تقریبا نفس راحتی می‌کشه.

« هری؟ خوبی؟ »

هری سرشو بلند می‌کنه و نگاهش به لویی‌ای که از استرس رنگش پریده می‌افته. چند بار پلک می‌زنه تا مطمئن شه که توهم نزده و وقتی هیناتا محکم لویی رو بغل می‌کنه، مجبور می‌شه روی مچ پاش که حسابی درد می‌کنه بایسته.

« دلمون برات تنگ شده بود فندق. چطوری؟ »

لویی چند بار به پشت هیناتا می‌کوبه تا از بغلش بیرون بیاد ولی هیناتا انگار هنوز اصرار داره پسر رو توی بغلش نگه داره. بالاخره هیناتا جدا می‌شه و چند قدم فاصله می‌گیره و به هری زل می‌زنه تا بهش بفهمونه باید یه کاری کنه. هری همونجوری می‌ایسته اونجا و حتی صورتش هم از درد جمع شده.

« خوبی؟ چی شد؟ »

هیناتا می‌خنده و نیشگونی از بازوی هری می‌گیره و هلش میده سمت لویی.

« فکر کنم یکی بهش تکست داد که خونه‌ش داره آتیش می‌گیره. اونم دویید و یهو افتاد. »

هری سرخ می‌شه و لویی یواش جلو میره تا بازوشو از دست هیناتا بیرون بکشه.

« چرا نیشگونش می‌گیری؟ »

هیناتا ابرو بالا میده و عقب می‌ره. هری با احتیاط دستاشو بالا میاره و از هم باز می‌کنه. لویی می‌تونه قسم بخوره این قشنگ‌ترین اتفاق قرنه. هری با اون چشمایی که از خجالت یا هر چیزی سر میخورن و دستای بازش. دستای بازش برای در آغوش کشیدنش. یواش سرشو به شونه‌ی هری تکیه میده و دستاشو می‌پیچه دور تنش.

هری لبخند می‌زنه و سرشو اونقدر پایین میاره تا توی گردن لویی دفنش کنه. نفس عمیقی می‌کشه که باعث می‌شه لویی بخنده.

« قلقلکم میاد. »

هری سریع جدا می‌شه و دستپاچه دستاشو پشتش قایم می‌کنه.

« ببخشید. منظوری نداشتم. »

لویی نگاه عجیبی تحویل هری میده و دستاشو یواش توی جیباش می‌بره. این جوری که گارد هری کنار رفته عجیبه و شیرین. هیناتا موهاشو مرتب می‌کنه.

Lollipop [L.S]Where stories live. Discover now