🌵ᴄʜᴀᴘ 5🥀

518 53 42
                                    


🚫 هشدار صحنه مثبت بچه -_- 🚫
دوست ندارید نخونید. علامت زدم. برید آخرش که ضربدر قرمزا هستند. اونجا صحنه اسماتش تموم میشه. البته جاهایی که زیرشون خط هست (این شکلی) رو میتونید بخونید و از طرفی کمک میکنه یکم بفهمید قضیه از چه قراره...
.
.
.
.

❌ ❌ ❌ ❌ ❌ ❌ ❌ ❌

✵✵ مانی ✵✵
بعد از درآوردن پیراهنم، با خشونت برم گردوند به شکم و مچ دستامو گرفت کشید پشت سرم.

دستبندای چرمی‌ای رو که پایینش برای دوتا پابند، دوشاخه میشد، دور مچ دستام فیکس کرد. و بعد نوبت پاهام بود. لعنتی اون زنجیر واقعا کوتاه بود! گردنمو هم که با اون قلاده‌ی لعنتی بسته بود.
با یکم بدبختی و زور زدن و تحمیل یه عالمه درد در ناحیه‌ی ساعد دستا و ساق پاها بهم، تونست بشوندم و بعد اون زنجیرو گرفت از پشت به همون دستبند پابندا یه‌جوری گیرش داد.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تموم بدنم رو به هم وصل کرده بود لعنتی؛ ولی با توجه به چیزایی که از ددی‌کینک و بی‌دی‌اس‌ام و اینجور چیزا میدونستم، واقعا بنظرم تحریک‌آمیز بود! اینطور بسته شدن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


تموم بدنم رو به هم وصل کرده بود لعنتی؛ ولی با توجه به چیزایی که از ددی‌کینک و بی‌دی‌اس‌ام و اینجور چیزا میدونستم، واقعا بنظرم تحریک‌آمیز بود! اینطور بسته شدن.. اینطور به بند کشیدن و بستن سابمیشن... حتی فشاری که به گردن، دستا و مچ پاهام وارد میشد، بنظرم تحریک کننده بودند و باورکردنی نبود اما حس میکردم که لباس زیرم داره مرطوب میشه! لعنت!

تاحالا انقدر واضح به رابطه‌ی جنسی فکر نکرده بودم و الان، این بشدت اشتباه بود! من نمیخواستم با اون بخوابم! نمیخواستم وارد بدنم بشه! آلت بزرگ تحریک‌شده‌ش، از زیر شلوار هم منو میترسوند! خیلی بزرگ بنظر میومد و من مث سگ ترسیده بودم!

☾✵Learn To Obey✵☽Where stories live. Discover now